مائیم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1951
1. مائیم در این زمان زمین پیمائی
بگذاشته هر شهر به شهر آرائی
1. مائیم در این زمان زمین پیمائی
بگذاشته هر شهر به شهر آرائی
1. مائیم و هوای روی شاهنشاهی
در آب حیات عشق او چون ماهی
1. مردی که فلک رخنه کند از دردی
مردی که خداش کاشکی ناوردی
1. مرغان ز قفس قفس ز مرغان خالی
تو مرغ کجائی که چنین خوشحالی
1. مست است خبر از تو و یا خود خبری
خیره است نظر در تو و با تو نظری
1. من با تو چنین سوخته خرمن تا کی
وز ما تو چنین کشیده دامن تا کی
1. من بادم و تو برگ نلرزی چکنی
کاری که منت دهم نورزی چکنی
1. من بیدلم ای نگار و تو دلداری
شاید که بهر سخن ز من نازاری
1. من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی
1. من جان تو نیستم مگو جان غلطی
من جان جنیدم و سری سقطی
1. من جمله خطا کنم صوابم تو بسی
مقصود از این عمر خرابم تو بسی
1. من خشک لب ار با تو دم تر زدمی
در عشق تو عالمی به هم برزدمی