اگر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 786
1. اگر عاشق را فنا و مردن باشد
یا در ره عشق جان سپردن باشد
1. اگر عاشق را فنا و مردن باشد
یا در ره عشق جان سپردن باشد
1. گر ما نه همه تنور سوزان باشد
ناگه ز درم درآی گرم آن باشد
1. گر مرده شود تن بر خود جاش کنند
ور زنده بود قصد سر و پاش کنند
1. گر نگریزی ز ما بنازی چه شود
ور نرد وداع ما نبازی چه شود
1. گر هر دو جهان ز خار غم پر باشد
از خار بترسد آنکه اشتر باشد
1. کس از خم چوگان تو گوئی نبرد
وز وصل تو ره به جستجوئی نبرد
1. کس واقف آن حضرت شاهانه نشد
تا بیدل و بیعقل سوی خانه نشد
1. کشتی چو به دریای روان میگذرد
میپندارد که نیستان میگذرد
1. گفتم بیتی نگار از من رنجید
یعنی که بوزن بیت ما را سنجید
1. گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد
گفتا جانرا چو تن نشان نتوان کرد
1. گفتم که به من رسید دردت بمزید
گفتا خنک آن جان که بدین درد رسید
1. گفتم که ز خردی دل من نیست پدید
غمهای بزرگ تو در او چون گنجید