1 ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است چون مینزند رهی ره او که زده است
2 او میداند که عشق را نیک و بد است نیک و بد عشق را ز مطرب مدد است
1 ای شب چه شبی که روزها چاکر تست تو دریائی و جان جان اخگر تست
2 اندر دل من شعله زنانست امشب آن آتش و آن فتنه که اندر سر تست
1 ای شب ز می تو مر مرا مستی نیست بیخوابی من گزاف و سردستی نیست
2 خوابم چو ملک بر آسمان پریدهست زیرا جسدم بسی درین پستی نیست
1 ای طالب اگر ترا سر این راهست واندر سر تو هوای این درگاهست
2 مفتاح فتوح اهل حق دانی چیست خوش گفتن لا اله الا الله است
1 ای عقل برو که عاقل اینجا نیست گر موی شوی موی ترا گنجانیست
2 روز آمد و روز هر چراغی که فروخت در شعلهٔ آفتاب جز رسوا نیست
1 ای فکر تو بر بسته نه پایت باز است آخر حرکت نیز که دیدی راز است
2 اندر حرکت قبض یقین بسط شود آب چه و آب جو بدین ممتاز است
1 ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست وز دولت تو کیست که او همچو منست
2 برخاستن از جان و جهان مشکل نیست مشکل ز سر کوی تو برخاستن است
1 ای لعل و عقیق و در و دریا و درست فارغ از جای و پای بر جا و درست
2 ای خواجهٔ روح و روحافزا و درست دیر آمدنت رواست دیرآ و درست
1 این بانگ خوش از جانب کیوان منست این بوی خوش از گلشن و بستان منست
2 آن چیز که او بر دل و بر جان منست تا بر رود او کجا رود آن منست