ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 186
1. ای خرمنت از سنبلهٔ آب حیات
انبار جهان پر است از تخم موات
1. ای خرمنت از سنبلهٔ آب حیات
انبار جهان پر است از تخم موات
1. ای خواجه ترا غم جمال و جاهست
و اندیشهٔ باغ و راغ و خرمنگاهست
1. ای در دل من نشسته شد وقت نشست
ای توبه شکن رسید هنگام شکست
1. ای دل تا ریش و خسته میدارندت
دیوانه و پای بسته میدارندت
1. ای دل تو و درد او که درمان اینست
غم میخور و دم مزن که فرمان اینست
1. ای دوست مکن که روزها را فرداست
نیکی و بدی چو روز روشن پیداست
1. ای ذکر تو مانع تماشای تو دوست
برق رخ تو نقاب سیمای تو دوست
1. ای ساقی اگر سعادتی هست تراست
جانی و دلی و جان و دل مست تراست
1. ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است
چون مینزند رهی ره او که زده است
1. ای شب چه شبی که روزها چاکر تست
تو دریائی و جان جان اخگر تست
1. ای شب ز می تو مر مرا مستی نیست
بیخوابی من گزاف و سردستی نیست
1. ای طالب اگر ترا سر این راهست
واندر سر تو هوای این درگاهست