گر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1790
1. گر آب دهی نهال خود کاشتهای
ور پست کنی مرا تو برداشتهای
1. گر آب دهی نهال خود کاشتهای
ور پست کنی مرا تو برداشتهای
1. گر با همهای چو بی منی بیهمهای
ور بیهمهای چو با منی با همهای
1. لطفی که مرا شبانه اندوختهای
امروز چو زلف خود پس انداختهای
1. با من ترش است روی یار قدری
شیرینتر از این ترش ندیدم شکری
1. با نااهلان اگر چو جانی باشی
ما را چه زیان تو در زیانی باشی
1. با یار به گلزار شدم رهگذری
بر گل نظری فکندم از بیخبری
1. بد میکنی و نیک طمع میداری
هم بد باشد سزای بدکرداری
1. پران باشی چو در صف یارانی
پری باشی سقط چو بی ایشانی
1. برخیز و به نزد آن نکونام درآی
در صحبت آن یار دلارام درآی
1. بر ظلمت شب خیمهٔ مهتاب زدی
میخفت خرد بر رخ او آب زدی
1. بر کار گذشته بین که حسرت نخوری
صوفی باشی و نام ماضی نبری