ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1755
1. ای ماه برآمدی و تابان گشتی
گرد فلک خویش خرامان گشتی
1. ای ماه برآمدی و تابان گشتی
گرد فلک خویش خرامان گشتی
1. ای موسی ما به طور سینا رفتی
وز ظاهر ما و باطن ما رفتی
1. این شاخ شکوفه بارگیرد روزی
وین باز طلب شکار گیرد روزی
1. ای نرگس بیچشم و دهن حیرانی
در روی عروسان چمن حیرانی
1. ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی
وی آینهٔ جمال شاهی که توئی
1. این عرصه که عرض آن ندارد طولی
بگذار عمارتش بهر مجهولی
1. ای نفس عجب که با دلم همنفسی
من بندهٔ آن صبح که خندان برسی
1. ای نور دل و دیده و جانم چونی
وی آرزوی هر دو جهانم چونی
1. ای هیزم تو خشک نگردد روزی
تا تو فتد ز آتش دلسوزی
1. ای یار گرفتهٔ شراب آمیزی
برخیزد رستخیز چون برخیزی
1. امروز بیا که سخت آراستهای
گوئی ز میان حسن برخاستهای
1. امروز ندانم بچه دست آمدهای
کز اول بامداد مست آمدهای