ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1721
1. ای داده مرا به خواب در بیداری
آسان شده در دلم همه دشواری
1. ای داده مرا به خواب در بیداری
آسان شده در دلم همه دشواری
1. ای داده مرا چو عشق خود بیداری
وین شمع میان این جهان تاری
1. ای دام هزار فتنه و طراری
یارب تو چه فتنهها که در سر داری
1. ای در دل من نشسته بگشاده دری
جز تو دگری نجویم و کو دگری
1. ای در دل هر کسی ز مهرت تابی
وی از تو تضرعی بهر محرابی
1. ای دشمن جان و جان شیرین که توئی
نور موسی و طور سینین که توئی
1. ای دل تو اگر هزار دلبر داری
شرط آن نبود که دل ز ما برداری
1. ای دل تو بدین مفلسی و رسوائی
انصاف بده که عشق را چون سائی
1. ای دل تو دمی مطیع سبحان نشدی
وز کار بدت هیچ پشیمان نشدی
1. ای دل تو و درد او اگر خود مردی
جان بندهٔ تست اگر تو صاحب دردی
1. ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری
باری میکن به مفلسی اقراری