ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1409
1. ای روی تو باغ و چمن هر دو جهان
از جان تو زنده شد تن هر دو جهان
1. ای روی تو باغ و چمن هر دو جهان
از جان تو زنده شد تن هر دو جهان
1. ای روی تو کعبهٔ دل و قبلهٔ جان
چون شمع ز غم سوختم ای شعلهٔ جان
1. ای زخم تو خوشتر از دوای دگران
امساک تو بهتر از عطای دگران
1. ای زخم زننده بر رباب دل من
بشنو تو از ناله جواب دل من
1. ای سنگ ز سودای لبت آبستان
از سنگ برون کشی تو مکر و دستان
1. ای شاه تو مات گشته را مات مکن
افتادهٔ توست جز مراعات مکن
1. ای عادت تو خشم و جفا ورزیدن
وز چشم تو شاید این سخن پرسیدن
1. ای عادت عشق عین ایمان خوردن
نی غصهٔ نان و غصهٔ جان خوردن
1. ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن
ای گر ز سخنوران قهارهٔ کن
1. ای عالم دل از تو شده قابل جان
حل کرده صفات ذات تو مشکل جان
1. ای عشق تو در جان کسی و آن کس من
ای درد تو درمان کسی و آن کس من
1. ای کرده ز گل دستک من پایک من
بنهاده چراغ عقل من را یک من