من از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1351
1. من مهر تو بر تارک افلاک نهم
دست ستمت بر دل غمناک نهم
1. من مهر تو بر تارک افلاک نهم
دست ستمت بر دل غمناک نهم
1. من نای توام از لب تو مینوشم
تا نخروشی هر آینه نخروشم
1. من نیز چو تو عاقل و هشیار بدم
بر جملهٔ عاشقان به انکار بدم
1. من همچو کسی نشسته بر اسب خام
در وادی هولناک بگسسته لگام
1. من یک جانم که صد هزار است تنم
چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم
1. مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم
معشوق به هوش آمد و ما مست شدیم
1. میپنداری که از غمانت رستم
یا بیتو صبور گشتم و بنشستم
1. میپنداری که من به فرمان خودم
یا یک نفس و نیم نفس آن خودم
1. میگوید دف که هان بزن بر رویم
چندانکه زنی حدیث دیگر گویم
1. ناساز از آنیم که سازی داریم
بد خوی از آنیم که نازی داریم
1. نی از پی کسب سوی بازار شویم
نی چون دهقان خوشهٔ گندم درویم
1. نی دست که در مصاف خونریز کنم
نی پای که در صبر قدم تیز کنم