قومیکه از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1271
1. قومیکه چو آفتاب دارند قدوم
در صدق چو آهنند و در لطف چو موم
1. قومیکه چو آفتاب دارند قدوم
در صدق چو آهنند و در لطف چو موم
1. گاه از غم دلبران بر آتش باشم
گاه از پی دوستان مشوش باشم
1. گاهی ز هوس دست زنان میباشم
گاه از دوری دست گزان میباشم
1. گر باده نهان کنیم بو را چه کنیم
وین حال خمار و رنگ و رو را چه کنیم
1. گر چرخ پر از ناله کنم معذورم
ور دشت پر از ژاله کنم معذورم
1. گر چرخ زنم گرد تو خورشید زنم
ور طبل زنم نوبت جاوید زنم
1. گر جنگ کند به جای چنگش گیرم
ور خوار کنم بنام و ننگش گیرم
1. گر خوب کنی روی مرا خوب توام
ور چنگ کنی چو چوب هم چوب توام
1. گردان به هوای یار چون گردونیم
ایزد داند در این هوا ما چونیم
1. گر دریائی ماهی دریای توام
ور صحرائی آهوی صحرای توام
1. گر دل دهم و از سر جان برخیزم
جان بازم و از هر دو جهان برخیزم