1 خواب آمد و در چشم نبد موضع خواب زیرا ز تو چشم بود پرآتش و آب
2 شد جانب دل دیدددلی چون سیماب شد جانب تن دید خراب و چه خراب
1 دانیکه چه میگوید این بانگ رباب اندر پی من بیا و ره را دریاب
2 زیرا به خطا راه بری سوی صواب زیرا به سال ره بری سوی جواب
1 در چشم آمد خیال آن در خوشاب آن لحظه کزو اشک همی رفت شتاب
2 پنهان گفتم براز در گوش دو چشم مهمان عزیز است بیفزای شراب
1 دل در هوس تو چون ربابست رباب هر پاره ز سوز تو کبابست کباب
2 دلدار ز درد ما اگر خاموش است در خاموشی دو صد جوابست جواب
1 ساقی در ده برای دیدار صواب زان باده که او نه خاک دیده است و نه آب
2 بیمار بدن نیم که بیمار دلم شربت چه بود شراب در ده تو شراب
1 سبحانالله من و تو ای در خوشاب پیوسته مخالفیم اندر هر باب
2 من بخت توام که هیچ خوابم نبرد تو بخت منی که برنیائی از خواب
1 شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب از گشتن گرد شهر کس ناید خواب
2 عقل است که چیزها از موضع جوید تمییز و ادب مجو تو از مست و خراب
1 شب گشت درین سینه چه سوز است عجب میپندارم کاول روز است عجب
2 در دیدهٔ عشق مینگنجد شب و روز این دیدهٔ عشق دیده دوز است عجب
1 علمی که ترا گره گشاید به طلب زان پیش که از تو جان برآید به طلب
2 آن نیست که هست مینماید بگذار آن هست که نیست مینماید به طلب
1 گر آب حیات خوشگواری ای خواب امشب بر ما کار نداری ای خواب
2 گر با عدد موی سر تست امشب یکسر نبری و سر نخاری ای خواب