ماییم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2584
1. ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی
ای دوست حریفان بین یک جان شده از مستی
1. ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی
ای دوست حریفان بین یک جان شده از مستی
1. گر نرگس خون خوارش دربند امانستی
هم زهر شکر گشتی هم گرگ شبانستی
1. گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی
1. ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی
1. ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی
از کار خود افتادی در کار دگر رفتی
1. نه چرخ زمرد را محبوس هوا کردی
تا صورت خاکی را در چرخ درآوردی
1. ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
دل بردی و جان بردی این جا چه رها کردی
1. ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
دل بودی و جان بردی این جا چه رها کردی
1. ای صورت روحانی امروز چه آوردی
آورد نمیدانم دانم که مرا بردی
1. گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری
ور صبح و سحر خواهی نک صبح و سحر باری
1. از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری
در گور کجا گنجی چون نور خدا داری
1. امشب پریان را من تا روز به دلداری
در خوردن و شب گردی خواهم که کنم یاری