آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2607
1. آن ماه همی‌تابد بر چرخ و زمین یا نی
خود نیست به جز آن مه این هست چنین یا نی
افند از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2608
1. افند کلیمیرا از زحمت ما چونی
ای جان صفا چونی وی کان وفا چونی
در از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2609
1. در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی
شاهان ز هوای تو در خرقه دلقینی
چون از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2610
1. چون بسته کنی راهی آخر بشنو آهی
از بهر خدا بشنو فریاد و علی اللهی
جانا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2611
1. جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی
من دم نزنم زیرا دم می‌نزند ماهی
در از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2612
1. در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی
پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی
ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2613
1. ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی
در روزن جان تابی چون ماه ز بالایی
ما از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2614
1. ما می‌نرویم ای جان زین خانه دگر جایی
یا رب چه خوش است این جا هر لحظه تماشایی
هم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2615
1. هم پهلوی خم سر نه‌ای خواجه هرجایی
پرهیز ز هشیاران وز مردم غوغایی
من از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2616
1. من نیت آن کردم تا باشم سودایی
نیت ز کجا گنجد اندر دل شیدایی
عیسی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2617
1. عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی
لاهوت ازل را از ناسوت تو بنمایی
جانا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2618
1. جانا نظری فرما چون جان نظرهایی
چون گویم دل بردی چون عین دل مایی