1 گردون همه زهر در ایاغم کردی وز صرصر غم قصد چراغم کردی
2 کردی بهزار حیلهام دور از یار داغم کردی و سخت داغم کردی
1 خوش آنکه کنم خاطر غمدیده خویش شاد از قدم یار پسندیده خویش
2 چند آه کشم اشک فشانم برهش گاه از دل خویش و گاه از دیده خویش
1 در باغ جهان که بس گل آشفت و بریخت از شاخ گلی به بلبلی گفت و بریخت
2 بر گلبنی آشیانه مگذار کزو هر لحظه هزار غنچه بشگفت و بریخت
1 مشتاق که نقد دل نهانی بتو داد جان را آخر ز ناتوانی بتو داد
2 گفتی دو سه روز شد فلان پیدا نیست قربان سر تو زندگانی بتو داد
1 ای عشق بیا از همه فن به فن تو ای عقل برو سر تو در گردن تو
2 دلگیر ز شهر بند عقلم پس از این ای دشت جنون دست من و دامن تو
1 ای مرحمتت هادی راه همه کس فضل و کرمت پشت و پناه همهکس
2 از قهر تو جز درت کجا بگریزم ای از تو بتو گریزگاه همه کس
1 کارم ز غمت همه خروش است امشب نیشم در کام جای نوشست امشب
2 دوشم می وصل در قدح بود مرا خون در قدح از حسرت دوشست امشب
1 در وحدت آن جان جهان هست سخن هرچند که دارد از شمار افزون تن
2 خواهی گرت این دقیقه گردد روشن نظاره نور مهر کن در روزن
1 یاران چو دل از صحبت هم شاد کنید جمع آئید و نشاط بنیاد کنید
2 با دوست بساغر می گلگون ریزید از حسرت خونابهکشان یاد کنید
1 پرورده بنفشهای که این موی منست آورده شمیم جان که این بوی منست
2 آراسته جنتی که این روی منست افروخته دوزخی که این خوی منست