1 آخر ثمر مهر تو کین بود ای دوست سودای تو خصم دل و دین بود ای دوست
2 نه قاعده محبت این بود ای دوست نه شیوه دوستی چنین بود ای دوست
1 این سرکشی ای سرو سهی بالا چیست زینگونه تغافلت بگو با ما چیست
2 هرچند که نزا لازم دلبریست مردیم آخر این همه استغنا چیست
1 آنرا که امید وصل آن رشک پریست کارش همه عمر زاری و لابه گریست
2 روزی نگریست بر رخ او هیهات هرکس ز فراق روزکاری نگریست
1 مجنون که ز جان برای جانان بگذشت جانرا آخر سپرد در دامن دشت
2 میگشت همیشه بر زبانش لیلی لیلی میگفت تا زبانش میگشت
1 زآنچه از ستمت بجان بیتاب گذشت از چاره مرا کار بهر باب گذشت
2 رفت آنکه رسیده بود سیلم بکمر اکنون چکنم که از سرم آب گذشت
1 دیشب که مرا بصحبت یار گذشت در جرگ رقیبان دل آزار گذشت
2 وصلی که مرا از پس عمری رو داد وآن نیز بکام دل اغیار گذشت
1 عمرم همه در کشیدن جور گذشت ایام حیات من باین طور گذشت
2 رفتم که کنم بساغر از شیشه شراب پیمانه عمر پر شد و دور گذشت
1 از سوز غم جگرفروزی که گذشت غم نیست بلی چه غم ز سوزی که گذشت
2 امروز که آمد به نشاطش گذران بیهوده مخور غصه ز روزی که گذشت
1 مجنون به هوای کوی لیلی در دشت در دشت به جستجوی لیلی میگشت
2 میگشت همیشه بر زبانش لیلی لیلی میگفت تا زبانش میگشت
1 منصور تنش بدار گردید چو جفت با مثقب آب دیده این گوهر سفت
2 زین بیش بود سزاش در مذهب عشق هرکس گوید آنچه نمیباید گفت