1 آنرا که امید وصل آن رشک پریست کارش همه عمر زاری و لابه گریست
2 روزی نگریست بر رخ او هیهات هرکس ز فراق روزکاری نگریست
1 رندی به بغل صراحی و در کف جام با واعظ شهر گفت کای شیخ انام
2 چون هر دو بود زآب عنبر و سرکه و می آن بهر چه شد حلال و این گشت حرام
1 زاهد توئی و فضائل کسب علوم در پرده دلت طالب این دنیی شوم
2 هشدار که این دو جمع با هم نشوند یا زنگی زنگ باش یا رومی روم
1 هر ذره ز خاک تاجداری بوده است هر نقش قدم بزرگواری بوده است
2 هر گرد که بر باد سوار است امروز پیداست که وی شاهسواری بوده است
1 زین پیش مرا بود ز بخت فیروز هرشب شب قدر و روز روز نوروز
2 افغان که زیادروی و موی صنمی اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
1 تن مایل درد و روح مایلتر از آن جان بیدل و دل ز هجر بیدلتر از آن
2 چندانکه بوصل مرگ مشکل باشد صد بار بهجر زیست مشکلتر از آن
1 چشمم که سرشک لالهگون آید ازو پیوسته چو زخم تازه خون آید ازو
2 نم در جگرم ز کریه نگذاشته است وقتیست که لخت دل برون آید ازو
1 دانم بنشانه ناوکها نخورد تا حق نشود اشاره فرما نخورد
2 از ماست که تیری بنشان اندازیم از ما نبود برو خورد یا نخورد
1 دیشب دل من چو خسته از رنجوری میکرد فغان ز محنت مهجوری
2 گفتم که چنین ساخت ز دردت نالان فریاد برآورد که دوری دوری
1 آخر ثمر مهر تو کین بود ای دوست سودای تو خصم دل و دین بود ای دوست
2 نه قاعده محبت این بود ای دوست نه شیوه دوستی چنین بود ای دوست