1 آنرا که زر انباشته صد انبان است از رفتن ده درم کجا نقصانست
2 کم مایه رود بر سر اندک ضرری در خانه مور شبنمی طوفانست
1 دشمن که برغم بخت وارون منست یار تو و یار دل محزون منست
2 می در قدحش ز شک گلگون منست می نیست که با تو میخورد خون منست
1 امروز نه خدمت بتان دین منست این راه و روش مذهب دیرین منست
2 من عاشق و عشق و رندی و بادهکشی دین من و کیش من و آئین منست
1 پرورده بنفشهای که این موی منست آورده شمیم جان که این بوی منست
2 آراسته جنتی که این روی منست افروخته دوزخی که این خوی منست
1 هرچند بهر گوشه هزار افسونست حرفی ز حدیث عشق کی بیرونست
2 در کوه همین قصه فرهاد بود در دشت همین حکایت مجنونست
1 تا عشق چراغ محفل گردونست هر جا سخنی ز کوه و از هامونست
2 افسانه شیرین و حدیث لیلیست حرف فرهاد و قصه مجنونست
1 ای آنکه سرگشم از غمت گلگونست حالم ز فراق تو چه گویم چونست
2 کامم خالی ز شهد و لبریز ز زهر جامم تهی از باده و پر از خونست
1 دردشت محبت که گلشن محزونست ز آواز درائی جگرم پر خونست
2 بانگ جرس این اثر ندارد گویا این ناله زار ناله مجنونست
1 زین باغ که خار او زگل افزونست در ساغر لالهاش می گلگونست
2 گل از بلبل که قسمت ما خار است صهبا از گل که روزی ما خونست
1 آن کس که بود به دلبری فرد اینست آن گل که نموده چهرهام زرد اینست
2 دردم گر هست بیدوا نبود درد میبیند و طعنه میزند درد اینست