ای سرو تو از سرو روان از مشتاق اصفهانی رباعی 109
1. ای سرو تو از سرو روان موزونتر
لعلت ز شراب ارغوان گلگونتر
1. ای سرو تو از سرو روان موزونتر
لعلت ز شراب ارغوان گلگونتر
1. از قتل من خسته روانی بگذر
از خون اسیری چو جوانی بگذر
1. بازآ و هجوم لشکر درد نگر
گرد من و در میانهام فرد نگر
1. جز فتنه نمیکند جهان طور نگر
جز زهر نمیدهد فلک جور نگر
1. چونتخته نرد است فلک نیک نگر
ما مهره و آسمان بود بازیگر
1. هر بت که برافروخت رخ از جام غرور
چون با تو دهم نسبتش ای غیرت حور
1. ایدلبر بینظیر من دستم گیر
در کشور جان امیر من دستم گیر
1. آن در مسجد که جستهام حق ز نماز
وین گوشهنشین که گشتهام محرم راز
1. آن یافته کام دل ز عشق جانسوز
کز طالع فرخنده و بخت فیروز
1. زین پیش مرا بود ز بخت فیروز
هرشب شب قدر و روز روز نوروز
1. گیرم که کنم من از مناهی پرهیز
با حکم قضا کر است یارای ستیز
1. ای جان و دل مرا انیس و مونس
باغی است رخت درو ز گلها مجلس