1 در راه بتان که صلحشان باشد جنگ تا چند خروشم چو جرس از دل تنگ
2 لب بندم ازین بس که بسی سختتر است سنگ دل این سنگدلان از دل سنگ
1 من شیوه آن بهانه جو میدانم بیمهر و وفاست خوی او میدانم
2 گفتی یابی به صبر وصلم هیهات من طالع خویش را نکو میدانم
1 پیوسته دلم کباب میخواهد عشق دایم چشمم پرآب میخواهد عشق
2 ویرانتر از آنچه گوئیم کرد و هنوز زین بیشترم خراب میخواهد عشق
1 رفت از برم آن یگانه دیدی که چه کرد دلبر به سر بهانه دیدی که چه کرد
2 افکند به صد مرحلهام دور از یار دور فلک و زمانه دیدی که چه کرد
1 کی دور ز آستانهات میگردم گر تیر زنی نشانهات میگردم
2 هر شام چو پروانه شمع فانوس تا صبح به گرد خانهات میگردم
1 هرگز نبود ز شومی اختر ما از باده عیش نشئهای در سر ما
2 خون جگر و داغ دلست آنچه بود چون لاله ز صاف و درد در ساغر ما
1 من عهد و وفات سست میدانستم در راه جفات چست میدانستم
2 از تیغ فراق اینکه آخر خونم میریختی از نخست میدانستم
1 تا عشق چراغ محفل گردونست هر جا سخنی ز کوه و از هامونست
2 افسانه شیرین و حدیث لیلیست حرف فرهاد و قصه مجنونست
1 از غم دل بیصبر و سکونی دارم آزردهتر از برون درونی دارم
2 هرکس که خورد زخم نهان نگهی داند چه دل غرقه بخونی دارم
1 افغان که نه عمر جاودان خواهد ماند فریاد که نه جسم و نه جان خواهد ماند
2 در کنج لحد از تن فرسوده ما فرداست که مشتی استخوان خواهد ماند