1 اکنون که بود نشاط دل حاصل ما آراسته ز اسباب طرب محفل ما
2 داریم بکف ز خاک یاران ساغر پیمانه کند تا که ز مشت گل ما
1 باشد ز سرشگ لالهگون دل من چون شیشه می جوش درون دل من
2 دور از تو شرابی و کبابی که مراست لخت جگر منست و خون دل من
1 دردشت محبت که گلشن محزونست ز آواز درائی جگرم پر خونست
2 بانگ جرس این اثر ندارد گویا این ناله زار ناله مجنونست
1 امروز نه خدمت بتان دین منست این راه و روش مذهب دیرین منست
2 من عاشق و عشق و رندی و بادهکشی دین من و کیش من و آئین منست
1 شوخی که رهم در طلبش گمگشته بیگانه ز من ز طعن مردم گشته
2 فریاد که بیشتر ستم میکندش آنرا که سزاوار ترحم گشته
1 بر خصم ظفر همیشه در روز مصاف یابم ز دل روشن و از سینه صاف
2 آنم که نیامدست و ناید هرگز تیرم ز کمان برون و تیغم ز غلاف
1 وصل تو نصیبم ای دل افروز مباد وز باد زپی هجر غم اندوز مباد
2 گفتی برت آیم بشب و روز روم امید که باد آن شب و آن روز مباد
1 ای گشته جماد و باز مردم گشته صد مرتبه پیدا شده و گم گشته
2 امروز این تن که پروریش از گندم فرداست که خاک و خاک گندم گشته
1 عشق آمد و کاشانه جان و تن سوخت از آتش او خانه مرد و زن سوخت
2 ابری برخواست ناگه و برقی جست صدخانه بسیل رفت و صد خرمن سوخت
1 دل برده ز من تازه نهالی که مپرس آهو نگه خوش خط و خالی که مپرس
2 چشمی دارم براه چون حلقه دام از حسرت رم کرده غزالی که مپرس