مخور نگشته از می ناب از مشتاق اصفهانی رباعی 133
1. مخور نگشته از می ناب چه حظ
نادیده شب سیه ز مهتاب چه حظ
1. مخور نگشته از می ناب چه حظ
نادیده شب سیه ز مهتاب چه حظ
1. ای مانده بمحفل تو پا در گل شمع
گریان ز تو هم زدیده هم از دل شمع
1. بر خصم ظفر همیشه در روز مصاف
یابم ز دل روشن و از سینه صاف
1. پیوسته دلم کباب میخواهد عشق
دایم چشمم پرآب میخواهد عشق
1. امروز نکرده است اندیشه عشق
جا در دل من چو در گلم ریشه عشق
1. کو بر زبردست تو دستی ای عشق
تا باز کند آنچه تو بستی ای عشق
1. بس رشته جانها که گسستی ای عشق
بس شیشه دلها که شکستی ای عشق
1. ای کاوردت ز نطفهای ایزد پاک
وآخر دهدت جا به یکی تیره مغاک
1. تنها نه زمین ز صید گاهت گلرنگ
از خون دل منست چون عرصه جنگ
1. تا چند رقیب در برش گیری تنگ
خواهیم یکی زین دو ز گردون دورنگ
1. از نام تو کعبه را چسان نبود ننگ
در کعبه تو و دل بکلیسای فرنگ
1. در راه بتان که صلحشان باشد جنگ
تا چند خروشم چو جرس از دل تنگ