1 دور از تو مرا رنج و گلابی که مپرس دردی که مگو غم و ملالی که مپرس
2 گفتی که چه حال داری از دوری من دارم ز جدائی تو حالی که مپرس
1 دل برده ز من تازه نهالی که مپرس آهو نگه خوش خط و خالی که مپرس
2 چشمی دارم براه چون حلقه دام از حسرت رم کرده غزالی که مپرس
1 ای واقف از آرامش و گشت همه کس وی از طلبت ز خود گذشت همه کس
2 بازم گردان بسوی خویش از ره لطف ای آنکه به تست باز گشت همه کس
1 ای مرحمتت هادی راه همه کس فضل و کرمت پشت و پناه همهکس
2 از قهر تو جز درت کجا بگریزم ای از تو بتو گریزگاه همه کس
1 گویم نه بهرحال که هستی خوش باش گر زاهد و گر صنم پرستی خوش باش
2 زین میکده تا هست ترا مینائی در دستی و ساغری بدستی خوش باش
1 از عشق فتد بخرمن صبر آتش بارد عوض آب از این ابر آتش
2 برقیست محبت که ازو افتاده است در جان مسلمان و دل گبر آتش
1 از سیلی غم چند کنی چهره بنفش وز سختی راه نالی و تنگی کفش
2 راضی بقضا باش که با حکم خدا باشد جدلت ستیزه مشت و درفش
1 جز خون جگر ز شومی اختر خویش چون لاله ندیدهایم در ساغر خویش
2 خونابهکش محفل خویشیم وزنیم دوری دو پیاله از دو چشم تر خویش
1 خوش آنکه کنم خاطر غمدیده خویش شاد از قدم یار پسندیده خویش
2 چند آه کشم اشک فشانم برهش گاه از دل خویش و گاه از دیده خویش
1 صبح است ز باده میپرستان در رقص رندان ز می طرب غزلخوان در رقص
2 جانان ز فروغ روی جانان در رقص ذرات ز آفتاب تابان در رقص