1 تنها نه زمین ز صید گاهت گلرنگ از خون دل منست چون عرصه جنگ
2 صد مرغ دل از تیغ جفایت بر خاک افتاده بسان طایر خورده خدنگ
1 تا چند رقیب در برش گیری تنگ خواهیم یکی زین دو ز گردون دورنگ
2 یا سنگ آید بشیشه هستی ما یا شیشه هستی تو اید بر سنگ
1 از نام تو کعبه را چسان نبود ننگ در کعبه تو و دل بکلیسای فرنگ
2 بیرون و درون تو بود چندان رنگ یا رومی روم باش یا زنگی زنگ
1 در راه بتان که صلحشان باشد جنگ تا چند خروشم چو جرس از دل تنگ
2 لب بندم ازین بس که بسی سختتر است سنگ دل این سنگدلان از دل سنگ
1 در کوی غمت که فتنه بارد صد رنگ تنها نه تر است دامن ناله بچنگ
2 در هر بن خار هست و در هر سر سنگ نالان چو جرس تنگدلی از دل تنگ
1 هستیست گلی کزوست ما را دلتنگ ما دامن او چو خار داریم به چنگ
2 باد ار بردش بهرچه افسوس خوریم زین گل که نبود ازو نه آب و نه رنگ
1 با ما ز در صلح درآ تا کی جنگ ورنه ز جفایت چو جرس از دل تنگ
2 نالیم بنالهای که خون از اثرش جوشد ز دل سخت تو چون چشمه ز سنگ
1 ای موی تو در برون دلها همه چنگ وی روی تو در فریب جانها همه رنگ
2 ظلیست ز موی تو چه هندو چه حبش عکسیست ز روی تو چه روم و چه فرنگ
1 از حرف وصال تو بمن گردد حال آری بفراق دیدگان حرف وصال
2 با مخمور است قصه باده صاف با تشنه جگر حکایت آب زلال
1 رندی به بغل صراحی و در کف جام با واعظ شهر گفت کای شیخ انام
2 چون هر دو بود زآب عنبر و سرکه و می آن بهر چه شد حلال و این گشت حرام