1 پیوسته ذلیل آشنا و خویشم بیوفر نموده چرخ بیش از پیشم
2 در دیده هیچکس نیایم آخر نه عیب غنی نه هنر درویشم
1 از ناله مرغ بیپروبال دلم احوال من آشفته چو احوال دلم
2 نالد دل من چنانکه غیر از دل تو سوزد دل هر که هست بر حال دلم
1 نه ساکن باغ و نه مقیم چمنم جغدم که خرابهایست دایم وطنم
2 هرگز بسرم کس نکند آمد و رفت بیکستر ازین کسی مبادا که منم
1 من شیوه آن بهانه جو میدانم بیمهر و وفاست خوی او میدانم
2 گفتی یابی به صبر وصلم هیهات من طالع خویش را نکو میدانم
1 ناگاه طلسم جسم را میشکنم این لوح تهی زاسم را میشکنم
2 جاوید بقید تن نخواهم ماندن من عاقبت این طلسم را میشکنم
1 کو مرغ باین بیپروبالی که منم کس نیست باین شکسته حالی که منم
2 ای گل بودت بلبل نالان بسیار اما نه باین ضعیف نالی که منم
1 زاهد توئی و فضائل کسب علوم در پرده دلت طالب این دنیی شوم
2 هشدار که این دو جمع با هم نشوند یا زنگی زنگ باش یا رومی روم
1 با فقر ز دنیا نه عبث ساختهایم وز کشور دولتش برون تاختهایم
2 کین سنگ غلط کرده ز گوهر در خاک برداشتهایم و باز انداختهایم
1 پیدا چو گهر ز قطره آب شدیم وانگاه نهان چون در نایاب شدیم
2 بودیم بخواب در شبستان عدم بیدار شدیم و باز در خواب شدیم
1 اکنون نه ز نخل عشق برخورداریم وز دیده برنگ شمع آتش باریم
2 در کوره غم بسان آتشکاران ما سوخته و برشته این کاریم