1 گو همره اشک لالهگون دل من بیرون نرود ز دیده خون دل من
2 پیداست که چیست در درون دل من چون شیشه باده از برون دل من
1 شاها شاها جهان پناها شاها سلطان سپهر دستگاها شاها
2 روز و شب من سیه شد از غم رحمی تابان مهرامنیر ماها شاها
1 با ناله نای غلغل می چه خوشست با غلغل باده نالی نی چه خوشست
2 کردن مستی بهانه و شکوه زیاد پس گریه بهای های هیهی چه خوشست
1 دور از تو مرا رنج و گلابی که مپرس دردی که مگو غم و ملالی که مپرس
2 گفتی که چه حال داری از دوری من دارم ز جدائی تو حالی که مپرس
1 دیشب که مرا بصحبت یار گذشت در جرگ رقیبان دل آزار گذشت
2 وصلی که مرا از پس عمری رو داد وآن نیز بکام دل اغیار گذشت
1 درد تو بود نهفته در جان کردن در پنبه نهان آتش سوزان کردن
2 مشکل باشد غم تو پنهان کردن وین مشکل تر که فاش نتوان کردن
1 خاکم چو سپهر کینهجو خواهد ساخت حق کار من از لطف نکو خواهد ساخت
2 مشت گل من بکار میخانه کند گر جام نسازدش سبو خواهد ساخت
1 بر لب نه شکایتم ز فردی برسد از من به فلک نه آه سردی برسد
2 بیدرد نیم گر نکنم شکوه ز درد کو صاحب دردی که بدردی نرسد
1 هر شب ز غم تو سیمتن میگریم تنها به میان انجمن میگریم
2 یاران زده حلقه از نشاط و تا صبح چون شمع در آن میانه من میگریم
1 ای کرده به خویش یک روش دایم فرض بشنو سخنی کامده در معرض عرض
2 باید چو برون شد آخر از صفحه ارض گردی چه بطول راهپیما چه بعرض