رفتی تو و اشک لالهگون از مشتاق اصفهانی رباعی 181
1. رفتی تو و اشک لالهگون دل من
شد سلسله جنبان جنون دل من
1. رفتی تو و اشک لالهگون دل من
شد سلسله جنبان جنون دل من
1. گو همره اشک لالهگون دل من
بیرون نرود ز دیده خون دل من
1. طفلی که چو اشک لالهگون دل من
در جوش ازو بود درون دل من
1. از نعت نبی است در جنان مسکن من
وز منقبت علی است جان در تن من
1. ایگل که ترا هست عذار گلگون
گر باد برد بوی تو از شهر برون
1. بود از لیلی بسکه جگر خون مجنون
چون لیلی و هم لیلی ازو چون مجنون
1. از کوشش غیر ای تو از حوری به
آئی چو برم از تو مرا دوری به
1. ای کوی تو از خلد و تو از حوری به
سیمین بدنت ز شمع کافوری به
1. ای نور تو شمع بزم مردم گشته
در نور تو ذرات جهان گمگشته
1. شوخی که رهم در طلبش گمگشته
بیگانه ز من ز طعن مردم گشته
1. در وادی عشقت دل من گم گشته
آئین تو دلجوئی مردم گشته
1. ای قلزم سرگرم تلاطم گشته
شورانگیز محیط و قلزم گشته