1 گل همنشین خار و خس در دامن گلزارها وز خارخار عشق گل در جان بلبل خارها
2 تنها نه من از گلرخان هر دم کشم آزارها یاری ندیده یارئی زین غیر پرور یارها
3 پر از هجوم بوالهوس کوی بتان از خاروخس ما همچو مرغان قفس محروم از این گلزارها
4 شد زین خدنک جان ستان صد رخنهام در استخوان دارد هنوز این شخ کمان عشق تو با من کارها
1 کجا ز قهر تو غیر از توام پناهی هست همان به تست مرا گر گریزگاهی هست
2 تو ابر رحمت و فیض تو عام آه که نیست بغیر من ز تو گر تشنه لب گیاهی هست
3 نظر به جانب من نیست هرگزت ورنه گهی نباشد اگر سوی غیرگاهی هست
4 گذشت عمر و چو شمع سحر ز داغ غمت همان بدیدهام اشگی و دردل آهی هست
1 از تنگی دل نیست به لب ره نفسم را یا رب کند آگاه که فریادرسم را
2 در وصلم و از هجر بود ناله زارم آویخته صیاد به گلبن قفسم را
3 نالم ز پی ناقهاش اکنون که ندیده است خاموش نشیننده محمل جرسم را
4 درمانده خاشاک تنم کو مدد اشک شاید که به سیلاب دهد مشت خسم را
1 بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را که گاه مرگ بر بالین نه بیند مهربانی را
2 بکس گر روی حرفی هست یار نکته دانی را بود آسان بیان کردن بحرفی داستانی را
3 زبان بیزبانیها اگر نه ترجمان باشد که خواهد کرد یارب عرض حال بیزبانی را
4 ننالم هرگز از جورش برای امتحان آری چو او سنگین دلی میخواست چون من سخت جانی را
1 از انتظار مکش بیش از این فکاری را بخود قرار مده قتل بیقراری را
2 بیا بیا که خدایت برآورد امید تو گر امید بر آری امیدواری را
3 گذشت عمر بحسرت مرا چو آن بلبل که در قفس گذرانید نوبهاری را
4 بقتل سوخته خویش اضطراب از چیست مگر بود چهقدر زندگی شراری را
1 مرهم نکند فایده داغ دل ما را یارب برسان چشم و چراغ دل ما را
2 انداختهاش از کف و گم کرده بگیرید از دلبر ما نیز سراغ دل ما را
3 آن باده کشانیم که جز خون جگر نیست همچون قدح لاله ایاغ دل ما را
4 گورنگ ترا دیده ما ننگرد ایگل بوئی ز تو کافیست دماغ دل ما را
1 بیتو مرگ آسوده سازد اضطراب دل مرا آنچه گردابست عالم را بود ساحل مرا
2 ناید از دستم گشاد عقدهای دل که هست ناخنم سست و هزاران عقده مشکل مرا
3 در محیط عشق کز وی نیست امید نجات این بسم کز دورافتد چشم بر ساحل مرا
4 برنخوردم زآنچه در کشت محبت کاشتم کز زمین تارست رزق برق شد حاصل مرا
1 بگذر از دیر و حرم جانانه جای دیگر است خانه دل جای او وین خانه جای دیگر است
2 شد دلم از دوری دلبر خراب اما چه سود گنج جای دیگر و ویرانه جای دیگر است
3 چون می از مینای چرخ آید به جام عشرتم شیشه جای دیگر و پیمانه جای دیگر است
4 گرنه ما را در طلب سرگشتگی باید چرا کعبه جای دیگر و بتخانه جای دیگر است
1 نه صیدی جان برد از صیدگاه چشم فتانت نه تیری کم شود از ترکش پرتیر مژگانت
2 ندارد چشمه وصلت نشان چون نسپرد جانرا خضر هم تشنه لب در جستجوی آب حیوانت
3 مکن دست رقیبان را به خود گستاخ میترسم گل از بسیاری گلچین نماند در گلستانت
4 نجویم بهر گلگشت چمن از قید آزادی که خوشتر باشدم از طرف گلشن کنج زندانت
1 کاش بیرون فتد از سینه دل زار مرا کشت نالیدن این مرغ گرفتار مرا
2 بیبقا شادی وصل تو و دانم که ز پی آرد این خنده کم گریه بسیار مرا
3 چه شد ار داد بهصدرنگ گل آن گلبن ناز که ازو نیست بجز دامن پرخار مرا
4 منم از رونق جنس هنر آفت زدهای که زد آتش بدکان گرمی بازار مرا