33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی

1 بود این زخم دیگر کشته تیغ عتابش را که با اغیار بیند لطفهای بی‌حسابش را

2 شکست جام چرخ اولی چه کیفیت توان بردن از آن ساغر که با خون ساقی آمیزد شرابش را

3 چه حاصل باشدم جز حسرت نظاره‌اش گیرم نماند دستم از کار و کشم بند نقابش را

4 چه خونریز است یارب شهسوار من که نتواند بغیر از خون مظلومان کسی گیرد رکابش را

1 جان بقید تنم از کوی کسی افتاده است بلبلی از چمنی در قفسی افتاده است

2 باید افغان ز جفای تو و افغان کز ضعف کار ما خسته دلان با نفسی افتاده است

3 زان بکوی عدمم خوش که جز آن کوی کجاست که نه آنجا بکسی کار کسی افتاده است

4 فصل گل شد چه بمرغی گذرد آه که او بی پروبال بکنج قفسی افتاده است

1 صبح شد ساقی بشو از دیده خواب می بده واکرد گل بند نقاب

2 جنت نقد است ساقی می بیار فصل گل دور قدح عهد شباب

3 گر تباهی شد گناه موج نیست روز طوفان کشتی افکندم در آب

4 تشنه یارب با تف دل چون کند دشت بی‌آب و تموز و آفتاب

1 خوش آنکه گشته تسلیم بر حکمت از بدایت لب بسته از بد و نیک نه شکر و نه شکایت

2 ای دشمن قوی چیست بیمت ز ما ضعیفان ما را نه زور خصمی نه از کسی حمایت

3 بر درگه تو دادند پاداش خدمتم را هر خادمی که دارد مخدوم بی‌عنایت

4 درمانده داردم سخت آن سنگدل که در وی نه گریه راست تأثیر نه ناله را سرایت

1 از پی احیای من روح روان من بیا قالب بی‌جانم از هجر تو جان من بیا

2 چون زدی تیری و بر خاکم فکندی بر سرم از قفای تیر خود ابروکمان من بیا

3 چند باشم تلخ‌کام از حسرت گفتار تو لب پر از شهد سخن شیرین‌دهان من بیا

4 سوختم از آرزوی ترک تازت بر سرم گرم جولان همچو برق آتش‌عنان من بیا

1 عنان دل بکف کودکی بود ما را که میکشد ز ستم مرغ رشته بر پارا

2 دل مرا ز دل تست سنگدل یارا شکایتی که نباشد ز سنگ مینا را

3 چه میکند به فلک اضطراب ما که غمی ز دست و پا زدن غرقه نیست دریارا

4 بیک نگاه غزالان شهر ما چه عجب اگر کشند بشهر آهوان صحرا را

1 گلی و گل رخی تا در چمن هست خروش بلبل و افغان من هست

2 دلم در سینه خون گشت و نگفتی که یعقوبی درین بیت الحزن هست

3 چه با کوه غمت سازم گرفتم بدستم تیشه‌ای چون کوه‌کن هست

4 گلستانیست کویت از شهیدان که هر گامش دوصد خونین کفن هست

1 گوشت کجا بناله‌ام ای‌دل فریب هست آن گلبنی که صد چو منت عندلیب هست

2 در وادیی که شوق بود راهبر چه باک گر هر قدم هزار فراز و نشیب هست

3 دعوای ناتوانیت ای خسته کی سزاست تا قوت کشیدن ناز طبیب هست

4 کوشش چه لازمست که از خوان وصل یار خواهد رسید قسمت ما گر نصیب هست

1 تو را که چرخ بکام من از جفا نگذاشت بکام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت

2 فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش گلشن بناله مرغان بی‌نوا نگذاشت

3 ز دیر و کعبه بکوی تو ره برد هیهات کسی که لطف تو راهیش پیش پا نگذاشت

4 بمن گذر بغلط کردی و شکفت دلم تو میگذاشتم تنگ دل خدا نگذاشت

1 جز جور کار طبع به کین مایل تو نیست تخمیست دوستی که در آب و گل تو نیست

2 آن صید افکنی تو که روح‌القدس سزد در خاک و خون تپد که چرا بسمل تو نیست

3 گفتی چه جویی از در دل‌ها عبث مرا کو در جهان دلی که در آن منزل تو نیست

4 در طاقت آبگینه بخارا نمی‌رسد ظالم جفا بس است دل ما دل تو نیست

آثار مشتاق اصفهانی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی