33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی

1 ترک سر کردم ز جیب آسمان سر بر زدم خیمه زین دریا برون آخر چو نیلوفر زدم

2 در هوای گلشن آن مرغ گرفتارم که ریخت در قفس بال و پرم از بسکه بال و پر زدم

3 گر کنشت ار کعبه بود از وی ندیدم فتح باب جز در دل در محبت حلقه بر هر در زدم

4 صبر افزون آفتم شد کشتئی باشم که من غوطه در گل آخر از سنگینی لنگر زدم

1 به عاشق مژدهٔ کامی صبا از وصل جانان بر نوید قطره‌ای بر تشنه‌ای از آب حیوان بر

2 به وصلت کرده‌ام خو از پی قتلم مکش خنجر اگر خواهی کشی در خاک و خونم نام هجران بر

3 صبا خون شد اسیران قفس را دل ز مهجوری پیامی زین گرفتاران به مرغان گلستان بر

4 تو شمع بزم غیری هر شب و من سوزم از غیرت چه خواهد شد شبی هم با سیه‌روزی به پایان بر

1 خوش آنکه شمع خلوتم آن سروناز بود وز هر که بود غیر منش احتراز بود

2 سرگرم ناز او همه شب با من وز شوق تا صبح کار من همه عجز و نیاز بود

3 زین‌سان ز عشق خار نبودم که در برش عشاق را بر اهل هوس امتیاز بود

4 از مهر بود خصم کش و بوالهوس گداز وز لطف دوست‌پرور و عاشق‌نواز بود

1 گرفتم ز آشیان پرواز از شوق لب بامش تو پنداری فریب دانه‌ام آورده در دامش

2 محالست اینکه ناکامی برآید ز آسمان کامش که از مینای خالی پر نگردد هیچکس جامش

3 مگیر آسان طریق عشق را کاین ره بود راهی که باید راهرو از سر گذشتن اولین گامش

4 مدار از من دریغ بوسه ز آن لب چه خواهد شد که یکره تلخکامی زین شکر شیرین شود کامش

1 گه مهر گویم گه مهت گه زهره گاهی مشتری اما چو نیکو بنگرم تو از همه بالاتری

2 هر عضوت از عضو دگر باشد بسی زیبنده‌تر نبود باین خوبی بشر حوری ندانم یا پری

3 ای رشک زیبامنظران برقع ز رخ کن بر کران گردند تا صورتگران شرمنده از صورتگری

4 از دادخواهان بشنوی هر سو فغان هر جاروی دربر قبای خسروی بر سر کلاه سروری

1 خوشا فصل گل و عهد جوانی خصوص آغاز صبح زندگانی

2 مغنی دلکش و ساقی پریوش قدح لعلی و صهبا ارغوانی

3 مهش برده ز مهر عالم افروز سبق از راه و رسم مهربانی

4 بقامت غیرت سرو زمینی بصورت رشک ماه آسمانی

1 ار مهر و وفا تو هرچه داری با دوست نداری ارچه داری

2 دین و دل و جان ماست بهرت تا زین همه چشم بر چه داری

3 از جور تو فارغند اغیار با ما داری تو هرچه داری

4 مستی و کشیده تیغ مشتاق حیران که تو در نظر چه داری

1 برق جهان‌سوز حسن آنرخ افروخته مشعله افروز عشق آه من سوخته

2 جامه دیبا بود خاصه مه طلعتان پوشش ما از جهان بس نظر دوخته

3 سینه نگیرد فروغ از دل بی‌سوز عشق انجمن افروز نیست شمع نیفروخته

4 من بتو خو کرده‌ام چون ز تو نالم که هست با ستم خواجه خوش بنده آموخته

1 نمی‌دانم چو رفتی از قفا بینی به کس یا نه مرا هست ای خدنگ جسته میل باز پس یا نه

2 جهاندی رخش و رفتی هست آیا در دلت میلی که هم از نیمه‌ره کردی عنان تاب فرس یا نه

3 درای ناقه‌ات گردد چو گرم ناله می‌افتی به یاد ناله‌ام از ناله زار جرس یا نه

4 به منزل هیچ می‌گویی چشد آن را که ماند از من به رنگ نقش پا در گام اول بازپس یا نه

1 به گلشن بود در پرواز مرغ بند برپایی سر بندش به دست صید بند بی‌مدارایی

2 بهر گلبن که افتادی گذار او به صد حسرت برآوردی ز جان خسته آه جسم‌فرسایی

3 رسانید این سخن کز دل اسیران را گشاید خون به گوش او ز هر شاخی چو طوطی مرغ گویایی

4 که پرواز گلستانت مبارک ای که عمری شد مقید گشته از مرغان گلشن کرده تنهایی

آثار مشتاق اصفهانی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی