33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی

1 دارم دلی صد بحر خون زان تیر مژگان در بغل هر دم هزارش موجه و هر موجه طوفان در بغل

2 خوش میطپد در بر دلم پیکی همانا میرسد پیغام دلبر بر لب و مکتوب جانان در بغل

3 خوش آنکه با آن مه‌شبی گلدشت مهتابی کند پیمانه‌اش در آستین میناش پنهان در بغل

4 گیرم همه آغوش شد چون هاله سر تاپای من کو طالعی کاید مرا آن ماه تابان در بغل

1 به هر کام غیر آن شیرین‌سخن می‌پرورد از سخن شهدی که در کنج دهن می‌پرورد

2 به هر آغوش رقیب آن سیم‌تن می‌پرورد سیم خامی کاندرون پیرهن می‌پرورد

3 ریزد از هم آشیان‌ها را چمن پرا چرا گر چمن را بهر مرغان چمن می‌پرورد

4 گر فلک تاری ز گیسویت برد کی بعد از این ناله را در ناف آهوی ختن می‌پرورد

1 عزیزش دار چون گل هرچه در چشم تو خار آید بجای خویش اگر سنگست اگر گوهر بکار آید

2 چه حاصل گر برون آید ز صد گرداب آن کشتی که در گل می‌نشیند از میان تا برکنار آید

3 بود کشت محبت را چه خاک تلخ حیرانم که گر کارند آنجا نیشکر حنظل ببار آید

4 من آن مرغم که سر در زیربال و پرزدل گیری برون نارم رود گر صد خزان و صد بهار آید

1 دولت فقر آفت زوال ندارد ای خنک آنکس که ملک و مال ندارد

2 گریه بود ترجمان آنکه زبانی پیش تو هنگام عرض حال ندارد

3 چشم تر است آبیار کشت محبت مزرع ما بیم خشک سال ندارد

4 بوالهوس است آنکه گاه عرض تمنا پیش نکویان زبان لال ندارد

1 گفتم ز صبر کار بسامان شود نشد طالع بحکم و بخت به فرمان شود نشد

2 یا آنکه ترک او بجفا دل کند نکرد یا آنکه اوز کرده پشیمان شود نشد

3 با جان ز دام کفر خط او رهد نرست یا آن فرنگ‌زاده مسلمان شود نشد

4 یا همچو شمع آتش هجرت کشد نکشت یا گلخن فراق گلستان شود نشد

1 ز خیلی کجا چون تو شاهی برآید ز بامی کجا چون تو ماهی برآید

2 بود سرکش از کاکلی دود آهم که گاهی ز زیر کلاهی برآید

3 جز این کافتد از عاجزی در کمندی ز صیدی چه در صیدگاهی برآید

4 ز تو کامران غیر و ما و نگاهی که از کنج چشم تو گاهی برآید

1 به پایت دوش می‌افتاد گاهی راست گاهی کج مگر زلف تو بود از باد گاهی راست گاهی کج

2 چمد از آهم آن سروسهی بالا که می‌گیرد به تحریک صبا شمشاد گاهی راست گاهی کج

3 نباشد ز آتش آهش عجب در کندن خارا که گردد تیشه فرهاد گاهی راست گاهی کج

4 اگر باشد وقوف از نیک و بد معمار گردون را گذارد پس چرا بنیاد گاهی راست گاهی کج

1 عالم خراب از نگه می‌پرست تست زآن می فغان که در قدح چشم مست تست

2 سررشته تپیدن دل نیست در کفم چون نبض اضطراب و سکونم به دست تست

3 من با تو همچو شاخ درختم یکی به دار دست از شکستنم که شکستم شکست تست

4 من در خمار حسرت یک بوسه و مدام لب جام باده را به لب می‌پرست تست

1 کسیکه دور شدت چون ز آستان میرد به آنکه بر درت از جور پاسبان میرد

2 شهید میرد اسیر قفس چه رشک برد بطایری که چو میرد در آشیان میرد

3 کسیکه زنده عشقست جاودان باقیست وگرنه دارد اگر صدهزار جان میرد

4 زبس بمرغ چمن هجر گل بود دشوار بهار ناشده آن به که در خزان میرد

1 از آن غم را دل ما خانه باشد که آن جغد است و این ویرانه باشد

2 بمن شد آشنا ناآشنائی که از هر آشنا بیگانه باشد

3 نیم مرغی که در دام تو او را خیال دام و فکر دانه باشد

4 کجا جویم می وصلت که این می نه در مینا نه در پیمانه باشد

آثار مشتاق اصفهانی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی