نه از جفای تو زیبا صنم از مشتاق اصفهانی غزل 108
1. نه از جفای تو زیبا صنم نخواهد ماند
همی صنم که صنم خانه هم نخواهد ماند
...
1. نه از جفای تو زیبا صنم نخواهد ماند
همی صنم که صنم خانه هم نخواهد ماند
...
1. دلم کز آتش جانسوز غم نخواهد ماند
بمن نماند و بدلدار هم نخواهد ماند
...
1. دوش در طرف چمن بلبلی افغان میکرد
ناله در حلقه مرغان خوشالحان میکرد
...
1. لب شیرین تو شیرینتر از آن ساختهاند
که توان گفتنش از شیره جان ساختهاند
...
1. نه ز آب و گلت ای نخل جوان ساختهاند
که سراپای تو از روح روان ساختهاند
...
1. در چمن مرغ چمن ناله چو بنیاد کند
کاش از حال اسیران قفس یاد کند
...
1. سازوبرگ طرب از ساغر و مینا نشود
شاهدی تا نبود عیش مهیا نشود
...
1. گفتی او راست وفاپیشه بلی گر میبود
اندکی ایدل ازین حال تو بهتر میبود
...
1. می دو چشم تو ندانم ز چه پیمانه زدند
که ره دین و دل عاقل و دیوانه زدند
...
1. ناله به کوی او دلم بهر چه بس نمیکند
یار ستیزه کار من یاری کس نمیکند
...
1. به لب صدبار جانم در رهش گر ز انتظار آید
از آن خوشتر که همراه رقیب آن گلعذار آید
...
1. عزیزش دار چون گل هرچه در چشم تو خار آید
بجای خویش اگر سنگست اگر گوهر بکار آید
...