این بنده که ملک نظم پیوستش از محتشم کاشانی رباعی 37
1. این بنده که ملک نظم پیوستش بود
تسخیر جهان مرتبهٔ پستش بود
...
1. این بنده که ملک نظم پیوستش بود
تسخیر جهان مرتبهٔ پستش بود
...
1. آن ابر عطا که حاتمش کرده سجود
پیوسته چو بسته بر رخ مادر جود
...
1. چون داد قضا صیقل مرآت وجود
در شرم تو اغراق به نوعی فرمود
...
1. چادر شب بستر خود ای طرفهنگار
گر شب بسر افکنی و گردی سیار
...
1. در بزم حکیمان ز می شورانگیز
نیتاب نشستن است و نی پای گریز
...
1. آن طبع که چون آینهٔ پاکست زغش
از بس که به فعل بوالعجب دارد خوش
...
1. سلاخ که ساختی به پردانی خویش
کار همه جز عاشق زندانی خویش
...
1. آن ماه که در خوبی او نیست خلاف
ور مهر منیر خوانمش نیست گزاف
...
1. ای جلوهات از قامت چابک نازک
وی نخل قد تو را تحرک نازک
...
1. ای صید سگ شیر شکار تو پلنگ
وی چرخ شکاری تو با چرخ به چنگ
...
1. ای کوی تو قبلهگاه ارباب قبول
بیسجدهٔ تو طاعت ما نا مقبول
...
1. میکرد چو سکه حی صاحب تنزیل
نقدی که عیار بودش از اصل جلیل
...