1 آن راه که از حال سهیلی است جمیل از میل درو به که نمایم تعجیل
2 کاشوب و نوای فرح نو در دل افکنده طرب نامهٔ شاه اسمعیل
1 ای خامه ورق چون به مداد آرائی آرای به مدح ملک بطحائی
2 شاهی که کند در صفت نور رخش هر بیضهای از زاغ قلم بیضائی
1 هرنجم که بر فلک رود زایت وی رجعت کند اختلال در رفعت وی
2 نواب ولی نجم غرایب اثریست که آثار سعادتست در رجعت وی
1 گردون که به امر کن فکان چاکرتست فرمانده از آنست که فرمانبر توست
2 در سایه محال نیست خورشید که تو خورشیدی و سایهٔ خدا بر سر توست
1 این کوثر فیض بخش کز خجلت او آب چه زمزم به زمین رفته فرو
2 گر جوشد و بیرون رود از سرچه عجب کز عکس رخ تو آتش افتاده درو
1 از ملک ملوک ما درین بیت جلیل کاراسته صد بلا از آئین جمیل
2 هر گنج کز آبادی گیتی و دهور گرد آمده بود وقف شاه اسمعیل
1 المنة لله که از سعی جمیل این منزل فیضبخش بیمثل و عدیل
2 شد ساخته همچو خانهٔ ابراهیم از تمشیت غلام شاه اسمعیل
1 زان پیش که هجر تو برد آرامم آمد به وداع تو دل خود کامم
2 فریاد که بیشتز ز هنگام فراق دل سوخت ازین وداع بیهنگامم
1 آزار تو دور از تن زیبای تو باد بهبود تو خاطر اعدای تو باد
2 تا درد ز پای تو شود بر چیده هر سر که بود فتاده در پای تو باد
1 از لطف تو سهل است کرم ورزیدن چشم از گنه بی گنهان پوشیدن
2 دعوی نکنم که بی گناهم اما دارم گنهی که میتوان بخشیدن