1 خانی که سپهرش به سجود آمده است مه بر درش از چرخ کبود آمده است
2 در سایهٔ آفتاب عیسی نسبی است کز چرخ چهارمین فرود آمده است
1 در تکیهگه واسع این بزم جلیل اندر دم امتیاز با سعی جمیل
2 چون درک یکایک از شهان بیند دور فوق همه باد درک شاه اسمعیل
1 میکرد چو سکه حی صاحب تنزیل نقدی که عیار بودش از اصل جلیل
2 سکه چو رسانید به تمییز قبول فرق که و مه داد به شاه اسمعیل
1 گفتند ز حادثات این دیر خراب بر بستر درد رفته پای تو به خواب
2 دست الم تو را خدا برتابد تا پای سلامتت درآید به رکاب
1 آن طره چو دارم من بدنام ز دست سررشتهٔ دین رفت به ناکام ز دست
2 تاتاری از آن سلسله در دستم بود یک باره به داده بودم اسلام ز دست
1 در بزم حکیمان ز می شورانگیز نیتاب نشستن است و نی پای گریز
2 از بهر من تنگ سراب ای ساقی مینا به سر پیاله کجدار و مریز
1 گوئی ز ته بستر آن حجله نشین تا ناف پر است از نافهٔچین
2 چادر شب بسترش اگر افشانند تا حشر هوا عبیر بارد به زمین
1 ای کوی تو قبلهگاه ارباب قبول بیسجدهٔ تو طاعت ما نا مقبول
2 محراب بلند کعبهٔ ابرویت کز دور مرا به سجده دارد مشغول
1 لی شیر فلک اسیر صیادی تو در وادی دین شیر خدا هادی تو
2 ادراک به میزان خرد میسنجد با خسروی ملوک فرهادی تو
1 ای درگه خاصت از شرف کعبه عام وی چرخ به سدهٔ تو در سجده مدام
2 نام تو از آن زمانه محراب نهاد تا خلق به سجدهٔ تو آیند تمام