1 آن خداوند محتشم چاکر که فزونست حشمتش ز جهان
2 دی برسم عیادتم از خاک برگرفت آن نهایت احسان
3 چون تو را دیدن عرق ز عرق سوز بیمار راست شعله نشان
4 لطف دیگر علاوه این ساخت از کف زر نثار سیم افشان
1 ذوق مشکل که گذارد دو نفس زنده مرا گر شود یک نفس آن گوهر نایاب ز من
2 از رخ و ابروی او روی نتابم به خدا رو بتابند اگر قبله و محراب ز من
3 محتشم گر به رفاقت شود آن بت مهمان از تو دین و دل و دانش دگر اسباب ز من
1 وقت آن شد که به شمشیر زبان جدل آغازم و کارت سازم
2 نقد عزت که نه شایستهٔ توست از تو بستانم و کارت سازم
3 هر لباسی که بدوزم از هجو زیب قد چو منارت سازم
4 واندرین شهر به صد رسوائی بر خر هجو سوارت سازم
1 ای دل انصاف ده که چون نبود دور از جور خویش شرمنده
2 کز پی هم ز گلشن سادات سه همایون درخت افکنده
3 اول آن نونهال گلشن جان که شدی مرده از دمش زنده
4 گل باغ صفا صفیالدین که رخش بر سمن زدی خنده
1 در بارگه امام شافع فرزند رسول و نور یزدان
2 شد سید ما به مهر فطری در قرب جوار از مقیمان
3 این موت به از حیات جاوید این دولت قرب به ز صد جان
4 هر مصرع ازین سه بیت غراست تاریخ وفاتش ای سخندان
1 ملا ابوالحسن که در محیط وجود او زین خاکدان رساند به افلاک موج فضل
2 چون کرد رو به ملک عدم ز آسمان رسید تاریخ فوت گشتن او ماه اوج فضل
1 ای جوان بخت سرافراز که بر خاک درت خسرو تخت فلک سوده جبین صد باره
2 وی درم پاش سنی پیشه که بر اهل نیاز بوده اهل کرمت قطره فشان همواره
3 هست شش ماه که از بهر دعا گوئی تو خواب را کردهام از دیدهٔ خود آواره
4 روز هم خواهشم این بوده که در هیچ محل نگذارد صمد چاره برت بیچاره
1 شکر کز فیض کرد بار دگر جنبشی بحر لطف ربانی
2 گوهری از محیط نسل نهاد رو به ساحل چو نجم نورانی
3 مهی از برج سلطنت گردید نور بخش جهان ظلمانی
4 نازنین صورتی که تصویرش نیست یارای خامه مانی
1 باز طوفان اجل نابود ساخت گوهری از قلزم ز خار علم
2 باز دست مرگ بیهنگام کند میوهای بایسته از اشجار علم
3 آن که در طفلی ز استعداد ذات بود پیدا در رخش آثار علم
4 وانکه در مهد از جبینش مینمود جوهر خالص گران مقدار علم
1 شیخ حیدر کز کمال اعتقاد دست بیعت داد با آل علی
2 از جهان چون رفت بادا در جنان خرم و دلشاد با آل علی
3 از خرد تاریخ او کردم سوال گفت حشرش باد با آل علی