1 گلبن گلزار سیادت که بود زبدهٔ سادات ذوی الاحترام
2 بلبل بستان قرائت که داشت بهره ازو سامعه خاص و عام
3 میر صفی گوهر اختر شعاع شمع قبایل مه گردون مقام
4 آن که شدش در صغر سن ز فیض کشور تجوید مسخر تمام
1 صبا به خدمت خدام خواجگی برسان نیاز من که به جان و دلش هوا خواهم
2 بگو اگرچه به عنوان شاعری هرگز نیامد است فرو سر به هیچ در گاهم
3 ولی چه بر سر راهم برای خرجی راه طمع نموده ره اینجا و برده از راهم
4 وگر بهم نرسد خرجی آن قدر بد نیست قبای خاصهٔ شاعر پسند اعلا هم
1 هر نفس میکرد چون از تاب مرگ رشتهٔ عمر عزیزی کو تهی
2 هر زمان میشد چو از دست اجل پیکری در خاک چون سرو سهی
3 با وجود طفلی از اوضاع چرخ یافت سید نعمت الله آگهی
4 با برادر همرهی کرد اختیار وز توجه کرد قالب را تهی
1 ای تو را قدر و جلال از چرخ ذی قدرت زیاد وی تو را جود و نوال از بجر گوهرپاش بیش
2 در زمان چون تو سلطانی که اخراجات من بیتعلل میدهد از مخزن احسان خویش
3 از برای آن زمین کز من به جان شد منتقل کرده صاحب جمع تو اطلاق مال سال پیش
4 هر که با مداح خاص الخاص سلطان این کند با دگر مردم چه باشد داب این بیداد کیش
1 تبارکالله ازین حوض خانهٔ دلکش که در شک جوی جنانست و آبروی جهان
2 بنای بیخللش چون بنای روضه خلد هوای معتدلش چون هوای عالم جان
3 فکنده طرح شگرفی مهندس تردست که میچکد به مثل آب از طراوت آن
4 زبان خامه نقاش کرده صنعتها که در ثناش زبون است خامه دو زبان
1 بر سر تربتی رسیدم دوش خرم و غم زدا و محنت کاه
2 نور مهر علی و عترت او زان مکان رفته تا به ذروهٔ ماه
3 با من آن روز از قضا بودند جمعی از اهل معرفت همراه
4 گفتم این خاک کیست شخصی گفت خاک پاک حسین عینالله
1 ای شمع سرکشان که به سر پنجهٔ جفا سر رشته وفای مرا تاب دادهای
2 گر سارمت فکار به زخم سخن مرنج چون خنجر زبان مرا آب دادهای
1 دوش تا صبح از صوامع قدس میشنیدم خروش ماتمیان
2 گفتم آیا کدام پاکنهاد کرده آهنگ و عزم راه جنان
3 یکی از هاتفان غیبی گفت میر باقر کشیده پا ز جهان
4 آن چه او گفت در طریق حساب بود تاریخ فوت میر همان
1 نخل باغ دل امیر گلرخ نسرین عذار کز خط او داشت خجلت سنبل اندر بوستان
2 از سموم مرگ چون گلبرگ پژمرده شده خط نو بود اندکی پیرامن رویش عنان
3 از اجل مهلت اگر مییافت تا سال دگر آن زمان تاریخ او میشد امیر نوخطان
1 شخصی که به ریشیش چو نظر میدوزم صد فصل ز ریشخند میآموزم
2 اصلاح چو کرد خواست تاریخش را خندید یکی و گفت ریشت گوزم