13 اثر از قطعات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 شاعر خیره در اقلیم سخن می‌باشد جان ستاننده ز اعدانه به تلخی به خموشی

2 گر بنابر غرضی گرچه نگوید هجوت مدحت آن نوع بگوید که تو خود را بکشی

1 ای همایون فارس میدان دولت کاورند کهکشان بهر ستوران تو کاه از کهکشان

2 گرچه ناچارست بهر هر ستوری کاه و جو تا به دستور ستور من نیفتد از توان

3 مرکب من نام جو نشنید هرگز زان سبب می‌کنم کاه فقط خواهش ز دستور زمان

4 که به این حیوان رساندن گرچه شغل لازمست بام اندای منازل هست لازم‌تر از آن

1 ازین شش رباعی که کلکم نگاشت برای جلوس خدیو جهان

2 هزار و صد بیست تاریخ از او قدم زد برون هشت افزون بران

3 بدین سان که از هر دو مصرع زنند بهم خالداران دم از اقتران

4 دگر سادگان پس گروه نخست ثباتی و بر عکس آن همچنان

1 سرور عادیان سر غولان آن که نبود به هیاتش دگری

2 وان بزرگ شترلبان که بود پیش او صد نواله ماحضری

3 بودی او را برادر کوچک دادی ار عوج را خدا پسری

4 قلب بسیار بوده رد عالم لیک از وی نبوده قلب تری

1 یارب امشب از علامتها چه می‌بیند به خواب آن که فردا خواهمش کردن علامت در جهان

2 با کدامین قسمت رسوائی شود یارب قرین آن که از طبع جهان آشوب من دارد قزان

3 یافت حرفی زور برائی بالماس خیال کز عبورش صد خطر دارد لب و کام و زبان

4 دست و تیغی شد علم کاندر ته هفتم زمین گاو و ماهی در خیال پس خمند از تاب آن

1 خورشید اوج حسن محمد امین که بود روشن ز رویش آینهٔ آفتاب و مه

2 وز کثرت مرور شهور و سنین نداشت کاهش به ماه طلعتش از هیچ باب ره

3 ناگه گرفته شد به کسوف اجل جهان کافاق را ز تیرگیش روز شد سیه

4 پیر خرد ز مرگ جهان سوز او چو کرد در ظلمت زمانه ماتم نشین نگه

1 زین زمانه شیخ جمال آن که کس ندید در دهر یک معرف شیرین ادا چو او

2 چون کرد از کمال رضا وام جان ادا تاریخش از معرف شیرین ادا بجو

3 طبعم چو در غمش الف از ب نمی‌شناخت یک سال اگر کم است دلا عذر او بگو

1 دل‌افروز شمع شبستان انس چراغ بدر ز بده دودمان

2 گل کم بقا سرو کوته حیات نهال خزان دیده پیش از خزان

3 درخشان سهیل سریع الغروب بدیع زمانه بدیع الزمان

4 مه چارده ساله‌ای کام یافت مه چارده را باو توامان

1 صاحبا من که بهر پیشکشت از سخن صد خزانه می‌خواهم

2 جز به آن در نمی‌فرستم مدح گنج در گنج خانه می‌خواهم

3 از خدا بهر کحل بینائی خاک آن آستانه می‌خواهم

4 ارتفاع اساس جاه تو را نه به حرف و افسانه می‌خواهم

1 نمودیم این دو در وقف از ره صدق برین مسجد که نورش رفته تا سقف

2 چو تاریخش طلب کردند گفتم برین مسجد نمودیم این دو در وقف

آثار محتشم کاشانی

13 اثر از قطعات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی