1 مه اوج سیادت میر جعفر ز علم جعفری چون کامجو شد
2 به ملک دانش از نوسکهای زد که نقد علم ازو بس تازه رو شد
3 چو باد آن گاه راه کعبه سر کرد وزان خاک وجودش مشگ بو شد
4 بر او بارید چندان ابر رحمت که غرق لجه لاتقنطو شد
1 گلبرگ نو دمیدهٔ محمد تقی که بود پاکیزه طینت و ملکی خوی و پاکزاد
2 در باغ دهر نشو و نمائی نیافته از تند باد حادثه ناگاه شد به باد
3 در چشمه سار چشم زند دیدهٔ پدر صد جوی خون ز هجر گل روی خود گشاد
4 ای همنشین اگر طلبند از تو همدمان تاریخ آن لطیف گل گلشن مراد
1 زبدة الاخوان فصیح خوش کلام صاحب نظم و مقالات فصیح
2 آن که در شعر و معما روز و شب میستودش دهر مخفی و صریح
3 از صبوح و باده او را گشته بود چهرهٔ شخص کمالاتش صبیح
4 ناگه از بیداد صیاد اجل داد جان بر باد چون صید ذبیح
1 سید عالی نسب قاضی عمادالدین که شد صد خلل در کار شرع از فوت آن عالیجناب
2 چون ز دانش داشت ملک شرع در زیر نگین شاه ملک شرع شد تاریخش از روی حساب
1 زین زمان خلاصه ذریت نبی مهر سپهر مرتبهٔ ماه فلک جناب
2 یعنی قوام ملت و دین آن که در جهان ننهاد پای سعی جز اندر ره صواب
3 هم خورده بذر مزرع جودش بزرگ و خرد هم خوشهچین خرمن او بود شیخ و شاب
4 چون آن یگانه مطلع انوار فیض بود سر بر زد از سپهر وجودش دو آفتاب
1 محتشم تا کی کشم از ناسزاگویان عذاب آخر از بیطاقتی تیغ جزا خواهم کشید
2 گر حسام هجو خواهم داشت زین پس در غلاف برخلاف ماسلف آزارها خواهم کشید
3 میزند چون تیغ طعنم خواه دشمن خواه دوست میکشم تیغ زبان ورنه جفا خواهم کشید
4 تا غنیمان را کنم هریک به کنجی منزوی خویش را بیرون ز کنج انزوا خواهم کشید
1 ای چراغ منتظر سوزان که میباید مرا بهر برخورداری از هر وعدهات عمری دگر
2 وی خدیو صبر فرمایان که میباید تو را بینوائی بر در از ایوب صبر اندوزتر
3 با وجود آن که دست درفشانت مسرفی است کز عطای اوست کان در خوف و دریا در خطر
4 در بنای مستقیم الجود میریزد مدام از نی کلکت شکر همچون نبات از نیشکر
1 ای فلک حشمت که در دکان نظم محتشم به ز مدح مشتری گیر تو یک پرگاله نیست
2 وان عروسان را که در عقد تو میآرد به نظم هیچ یک را احتیاج صنعت دلاله نیست
3 نطقش از شیرینی در ثنایت مینهد بر سر هم آن قدر شکر که در بنگاله نیست
4 با دگر اشعار کز پی میرسد این قطعه هست کاغذی باوی که کوتاهیش در دنباله نیست
1 خان جم جاه پادشاه منش ملک کامکار ملک وجود
2 آسمان سداد و بحر و داد نسخهٔ لطف کردگار ودود
3 سر گردنکشان محمدخان که کنندش سران به طول سجود
4 آن که حزمش به صولجان ظفر گوی نصرت ز کائنات ربود
1 سگ علی ولی حیرتی که همچو نصیر نبود در دل او جز محبت مولا
2 به دوستی علی رفت و بهر تاریخش شفاعت علی آمد ز عالم بالا