هرکه از بهر خواجگان از محتشم کاشانی قطعه 37
1. هرکه از بهر خواجگان زمان
گفت مدحی بهر چه خواست رسید
1. هرکه از بهر خواجگان زمان
گفت مدحی بهر چه خواست رسید
1. آه کامسال اندرین بستان سرای
دهر هر گل را که بهتر دید چید
1. خلوت افروز گوشهٔ وحدت
علم افراز عالم توحید
1. محتشم تا کی کشم از ناسزاگویان عذاب
آخر از بیطاقتی تیغ جزا خواهم کشید
1. ابوالفتح بیک آن گرامی جوان
که رخت بقا سوی عقبی کشید
1. هر هنر من که زانگیز طبع
در نظر عقل شود جلوهگر
1. گوشوار گوش دوران درةالتاج جهان
قرةالاعیان محمدمؤمن آن عالی گوهر
1. ای چراغ منتظر سوزان که میباید مرا
بهر برخورداری از هر وعدهات عمری دگر
1. میر عالی رتبه آن مهر سپهر عز و جان
در دری قیمت آن دریا دل والاگهر
1. چون خواجه امیر آن مه خورشید نظیر
در میغ فنا کرد نهان روی منبر
1. دلا دقیقه شناسی و نکتهپردازی
ز من مخواه و مجو از درخت خشک ثمر
1. محیط دولت اقبال خواجه میر حسن
که بود تاجر فرزانهای چو او نادر