1 ایا ملاذ سلاطین که کردگار تو را زیاده از همه اسباب شوکت و شان داد
2 ایا معاذ خواقین که شخص قدرت تو محالها همه را آشتی با مکان داد
3 زمان تو و دور والدتست که داد داوری اندر بساط دوران داد
4 عنایت متزلزل زبان صاحب جمع که بستنش ز زبونی به هیچ نتوان داد
1 خان حاتم دل جم جاه که جبار جلیل هرچه از بدو ازل داد باو نیکو داد
2 از زرو گنج ملوک آن که به صد بنده دهند آن سخن سنج به یک بنده مدحت گو داد
3 بود از دولت آن مالک مملوک نواز هرچه ما بی درمان را ز فواید رو داد
4 بهر نقدی که درین وقت به از گنجی بود منت از شاه کشیدیم ولی زر او داد
1 حافظ بیچاره در راه اجل سر به امر خالق اکبر نهاد
2 از قضا تاریخ رحلت کردنش زین معما شد که حافظ سر نهاد
1 زیب اتراک جهان فخر هنرمندان عصر آن که چرخ بیهنر با بخت او پرخاش کرد
2 پیری آن غواص بحر حکمت و گنج و هنر شمهای از موشکافیهای پنهان فاش کرد
3 مثقبی باریکتر از فکر خود ترتیب داد سی و یک سوراخ در یک دانه خشخاش کرد
1 ای عطا پیشه که دریای سخا و کرمت در تلاطم همه گوهر به کنار اندازد
2 محتشم کیست که مثل تو گران مقداری بروی از خلق سبک روح گذار اندازد
3 چون به این لطف سرافراز شد اکنون آن به کانچه دارد به رهت بهر نثار اندازد
4 لیک از نظم گران سنگ مناسبتر نیست آن چه در پای تو ای کوه وقار اندازد
1 فوت امیر چندان آمد گران بر ایام کز بار آن مصیبت پشت فلک دو تا شد
2 چون در ریاض هستی نخل مراد ما بود تاریخ رحلتش نیز نخل مراد ما شد
1 ناگاه سمند جان بهر سفر عقبی منصوری شاعر تاخت و ز دهر مسافر شد
2 این طرفه که نام او منصوری شاعر بود تاریخ وفاتش نیز منصوری شاعر شد
1 حبذا مرز و بوم دارالمرز که به خلد از شرف مقابل شد
2 چه شرف این که چون ز اقبالش لطف پروردگار شامل شد
3 میر سلطان مرادخان آن جا از سپهر وجود نازل شد
4 خاتم ملک کرد چون در دست حاتم او را کمینه سایل شد
1 مه اوج سیادت میر جعفر ز علم جعفری چون کامجو شد
2 به ملک دانش از نوسکهای زد که نقد علم ازو بس تازه رو شد
3 چو باد آن گاه راه کعبه سر کرد وزان خاک وجودش مشگ بو شد
4 بر او بارید چندان ابر رحمت که غرق لجه لاتقنطو شد
1 ای به ذات کریم بیهمتا وی به طبع سلیم بیمانند
2 وی به نخجیر گاه دهر تو را شیر گردون کمینه صید کمند
3 ظل قدرت چو آسمان عالی قدر ظلت چو آفتاب بلند
4 در رهت همچو بندگان همه روز خور به تشریف چاکری خرسند