1 بر دوش حاملان فلک باد پایدار برجیس وار هودج بلقیس کامکار
2 مریم عفاف فاطمه ناموس کش سپهر خواندست پادشاه خوانین روزگار
3 مخدومهٔ جهان که اگر ننهد آسمان بر رای او مدار نیابد جهان قرار
4 تاج سر زمان که زمین حریم او فرسوده شد ز ناصیهٔ شاه و شهریار
1 در نسبت است خسرو شاهان نامدار فرهاد بیک معتمد شاه کامکار
2 خورشید رای ماه لوای فلک شکوه نصرت شعار فتح دثار ظفر مدار
3 زور آور بلند سنان قوی کمند شیرافکن نهنگ کش اژدها شکار
4 رستم شجاعتی که چو دست آورد به حرب صد دست از نظارهٔ حربش رود به کار
1 در وثاق خاص خود گرد یساق افشاند باز آصف کرسی نشین مسند فراز سرفراز
2 باشکوه دور باش صولت هیبت لزوم با فروغ آفتاب دولت حاسد گداز
3 وه چه آصف آن که در حصر صفاتش لازم است با علو فطرت و طی لسان عمر دراز
4 اصل قانون بزرگی میرزا سلمان که هست بینوایان را ز کوچک پروریها دلنواز
1 باز نوبت زن دی بر افق کاخ فلک میزند نوبت من ادر که البرد هلک
2 باز لشگر کش برد از بغل قلهٔ کوه میدواند به حدود از دمه چون دود برگ
3 باز از پرتو همسایگی شعلهٔ نار میفرستد ز دخان تحفهٔ سمندر به ملک
4 برف طراحی باغ از رشحات نمکین آن چنان کرده که میبارد از اشجار نمک
1 همایون باد شغل آصفی بر آصف عادل چه آصف ظل ظلالله عبداله دریا دل
2 خداوندا کف به اذل که کرد آیات احسان را پس از شان خود ایزد یک به یک در شان او نازل
3 عموم سجدهٔ شکر ظهور او رسانیده سر هاروت را هم بر زمین اندر چه بابل
4 فلک یابد زمین را بر زبر از نقطه کوچکتر ز بار حلم او گر نقطه بارا شود حامل
1 اقبال بین که از پی طی ره وصال پرواز داده شوق به مرغ شکسته بال
2 بردمید از آن تن خاکی که جنبشش صد ساله بعد داشت ز سر حد احتمال
3 افتادهای که بود گران جان تر از زمین شوقش به ره فکند شتابان تر از شمال
4 شد دست چرخ پر شهب از بس که میجهد در زیر پای خیل بغال آتش از امال
1 داد کوشش اندر عزت مور ذلیل سامی القاب سلیمان منزلت سلطان خلیل
2 کعبهٔ حاجات کز حاجت گشاده بر درش از دو عالم صد طریق و صد صراط و صد سبیل
3 هم به بخشش بیمثابه هم بریزش بیهمال هم به همت بیمثال هم به احسان بیعدیل
4 بر صراطی چون دم شمشیر آسان بگذرد نور او گر کور مادرزاد را گردد دلیل
1 خوش آن زبان که شود چون زبان لوح و قلم به مدح و منقبت شاه ذوالفقار علم
2 خون آن بنان که چو در خامه آورد جنبش نخست ثبت کند مدحت امام امم
3 خوش آن بیان که بود همچو لعل در دل سنگ در مناقب شاه نجف در آن مدغم
4 دمی ز نخل خیالت ثمر دهد شیرین که جز به مدح شه نخل برنیاری دم
1 من و دو اسبه دوانیدن کمیت قلم به مدح یکه سوار قلم رو آدم
2 من و مجاهده در راه دین به کلک و زبان ز وصف شاه مجاهد به ذوالفقار دو دم
3 من و رساندن صیت ثنا ز غرفهٔ ماه به آفتاب فلک چاکر فرشتهٔ حشم
4 ولی خالق اکبر علی عالی قدر که هست ناطقه پیش ثنای او ابکم