9 اثر از قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 به که درین گفته معجز بیان درج بود نام خدای جهان

2 شکر که قیوم کریم احد جانده پوزش طلب و جانستان

3 پایهٔ ده عقده ز گیتی گشای پادشه ملک به حارس رسان

4 کرد اگر حکم که شاه سلیم ماه فلک فطرت جم پاسبان

1 مژده‌ای اهل زمین که اقبال بر هفت آسمان کوس دولت زد به نام خسرو صاحبقران

2 زد سپهر پیر در دارالعیار سلطنت سکهٔ شاهی به نام پادشاه نوجوان

3 خواند بر بالای نه منبر خطیب روزگار خطبهٔ فرمان به اسم والی گیتی ستان

4 بر سر ایوان عرش اینک منادی می‌زند کامد و کرسی نشین شد خسرو دارانشان

1 به عنوان عیادت ساخت مقدار مرا افزون فلک مقدار ذی عزت عزیز حضرت بی‌چون

2 محمد مؤمن آن فخر سلاطین کز وجود او زهی در چشم دقت اشرف است و ارفع از گردون

3 نهد مساح و هم اندر قیاس ساحت قدرش ز ملک احتمال و عالم امکان قدم بیرون

4 ندانم چون سرایم وصف شان و شوکت او را که این‌جا ساز سلطانیست با شاهی به یک قانون

1 مژده عالم را که دهر از امر رب‌العالمین بهر شاه نوجوان رخش خلافت کرد زین

2 خاتم شاهنشهی را بهر آن گیتی پناه کنده حکاک قضا الملک منی بر نگین

3 امر عالی را به امر عالی او عنقریب در فرامین گشته فرمان همایون جانشین

4 کوس شادی داده صد نوبت به نام او صدا بر کجا بر پیشگاه غرفهٔ چرخ برین

1 داده فزون از فلک زیب زمان و زمین مایهٔ امن و امان میر محمد امین

2 آن که چو شاهنشهان آمده صاحبقران وانکه چو فرماندهان آمده شوکت قرین

3 بارگه رفعتش کرد قضا چون بنا پایهٔ اول نهاد بر فلک هفتمین

4 نایرهٔ مهر ازو شعلهٔ تابان شعاع دایرهٔ چرخ ازو خاتم رخشان نگین

1 یارب از عزالهی قرنها دارد نگاه جای شاهان جهان سلطان محمد پادشاه

2 صاحب عادل دل دین پرور دارا سپه مالک دریا کف فرمان ده عالم پناه

3 حامی شرع معلی ملجاء دین نبی مالک دهر و همیون رتبت و دیهیم گاه

4 از جناب او نپیچد هرکه سر چون مهر و مه جزم ساید بر سپهر از سجدهٔ آن در کلاه

1 به صبر یافت نهال امید نشو و نمائی فتاد پادشهی عاقبت به فکر گدائی

2 گدا به خسروی افتاد کز حمایت طالع فکند ظل همایون برو بزرگ همائی

3 سری که بود ز پستی گران رسید به گردون چو ماه شد علم از عون آفتاب لوائی

4 به گل فرو شده خاشاک بحر غم بسر آمد ز نیم جنبش دریای لطف لجه سخائی

1 بر اشراف این عید و آن کامکاری مبارک بود خاصه بر شهریاری

2 کزین گوهر افسر سر بلندی مهین داور کشور نامداری

3 معین ملل کز ازل قسمتش زد به بخت همایون در بختیاری

4 قضا صولتی کاسمان سده‌اش را کند بوسه کاری به صد خاکساری

1 درین ضعف آن قدر دارم ز بیماری گر انباری که بر بومی که پهلو می‌نهم قبریست پنداری

2 ز بیماری چنان با خاک یکسانم که از خاکم اجل هم برنمی‌دارد معاذالله ازین خواری

3 مرا حالیست زار ای دوستان ز انسان که دشمن هم به حالم زار می‌گرید مبادا کس به این زاری

4 دل من تا نشد افکار عالم را نشد باور که یک دل می‌تواند بود و صد عالم دل‌افکاری

1 بده داد طرب چون شد بلند از لطف ربانی به نامت خطبهٔ دولت برایت رایت خانی

2 علم برکش چو استعداد فطری بی‌طلب دادت مکین حکم و تاج سروری و چتر سلطانی

3 به عشرت کوش کز هر گوشه می‌بینم چو ماه نو صراحی گردنان رابر زمین پیش تو پیشانی

4 تو شاخ دولتی بنشین درین بستان سرا چندان به عیش و خرمی کز زندگانی داد بستانی

آثار محتشم کاشانی

9 اثر از قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.