9 اثر از قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 شب دوش از فغانم آن چنان عالم به جان آمد که هرکس را زبانی بود با من در فغان آمد

2 چو باد شعلهٔ جنبان زد حریفان را به جان آتش مرا هر حرف کز سوز دل خود بر زبان آمد

3 تزلزل بس که برهم زد سراپای وجود را چو موسیقار صد فریادم از هر استخوان آمد

4 به زعم بردباری هرکه را از دوستان گفتم که باری از دلم بردار بر طبعش گران آمد

1 زمانه را دگر آبی به روی کار آمد که آب روی سلاطین روزگار آمد

2 صبا به عزم بشارت بگرد شهر سبا ز پای تخت سلیمان کامکار آمد

3 عجب اگر دو جهان تن دهد به گنجایش به این شکوه که آن یکه شهسوار آمد

4 چو آفتاب که آید ز ابر تیره برون سمند عزم برون رانده از غبار آمد

1 ای به فر ذات بی‌همتا دو عالم را مقر سایهٔ خورشید عونت هفت گردون را سپر

2 بهر حمل بار حملت کاسمان هم سنگ اوست کوه می‌بندد خیال اما نمی‌بندد کمر

3 چرخ کاندر ضبط گیتی نیست رایش را نظیر نسخهٔ قانون تدبیر تو دارد در نظر

4 از تو عالم کامرانست ای کریم کامکار چون زبان از نطق و گوش از سامعهٔ چشم از بصر

1 زهی محیط شکوه تو را فلک معبر سفینهٔ جبروت تو را زمین لنگر

2 ضمیر خازن رای تو را ز دار قضا زبان خامهٔ حکم تو هم زبان قدر

3 ز نعل رخش تو روی زمین پر از خورشید ز عکس تیغ تو سطح زمین پر از جوهر

4 ز قبهٔ سپرت لامع آسمان شکوه ز مهجه علمت طالع آفتاب ظفر

1 تا بدن دستگاه جان باشد دست دست خدایگان باشد

2 پادشاهی که حکم او همه جا بر سر خسروان روان باشد

3 شیر حربی کزو لباس حیات بر تن صفدران دران باشد

4 شاه طهماسب‌خان که سپهش همچو سنجر هزار خان باشد

1 شبی به دایتش از روزگار هجر به تر نهایتش چو زمان وصال فیض اثر

2 شبی در اول دی شام تیره‌تر ز عشا ولی در آخر او صبح پیشتر ز سحر

3 شبی عیان شده از جیب او ره ظلمات ولی زلال بقا زیر دامنش مضمر

4 شبی چو غره ماه محرم اول او ولی ز سلخ مه روزهٔ آخرش خوش‌تر

1 دارم از گلشن ایام درین فصل بهار آن قدر داغ که بیرون ز حسابست و شمار

2 اولین داغ تف آتش و بیداد سپهر کز تر و خشک من زار برآورده دمار

3 داغ دیگر روش طالع کج‌رو که شود کشتی نوحم اگر جای نیفتد به کنار

4 داغ دیگر نظر دوست به دشمن که از آن دلم از رشگ فکار است و رخ از اشک نگار

1 در وثاق خاص خود گرد یساق افشاند باز آصف کرسی نشین مسند فراز سرفراز

2 باشکوه دور باش صولت هیبت لزوم با فروغ آفتاب دولت حاسد گداز

3 وه چه آصف آن که در حصر صفاتش لازم است با علو فطرت و طی لسان عمر دراز

4 اصل قانون بزرگی میرزا سلمان که هست بینوایان را ز کوچک پروری‌ها دلنواز

1 چو از جوزا برون تازد تکاور خسرو خاور تف نعلش برآرد دود ازین دریای پهناور

2 فتد در معدنیان آتشی کز گرمی آهن زره سازی کند آسان‌تر از داود آهنگر

3 گر افتد مرغی از تاب هوا در آتش سوزان پی دفع حرارت تنگ گیرد شعله را در بر

4 سمندر گر برون آید ز آتش دوزخی بیند که تا برگردد از تف هوا در گیردش پیکر

1 به ساحل خواهد افتادن دگر بار دری از جنبش دریای اسرار

2 بنان در کشف رازی خواهد آورد زبان کلک را دیگر به گفتار

3 حدیث لطف و بی‌لطفی مولی لب تقریر خواهد کرد اظهار

4 چه مولی آن که در بازار معنی است سخن را بهترین میزان و معیار

آثار محتشم کاشانی

9 اثر از قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.