61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 زهی گشوده کمند بلا سلاسل مویت مهی نبوده بر اوج علا مقابل رویت

2 خوشم به لطف سگ درگهت که در شب محنت رهی نموده ز روی وفا به سایل کویت

3 طرب فزا شده دشت جنون که خاک من آنجا بباد رفته ز سم سمند بادیه پویت

4 رواج مشگ ختن چون بود که هست صبا را هزار نافه گشائی ز جعد غالیه بویت

1 عمرها فکر وصال تو عبث بود عبث عشق‌بازی به خیال تو عبث بود عبث

2 سالها قطره زدن مور ضعیفی چو مرا در پی دانهٔ خال تو عبث بود عبث

3 از تو هرگز چو سرافراز به سنگی نشدیم میوهٔ جستن ز نهال تو عبث بود عبث

4 بی‌لبت تشنه چو مردیم شکیبائی ما در تمنای زلال تو عبث بود عبث

1 دادم از دست برون دامن دلبر به عبث به گمانهای غلط رفتم از آن در به عبث

2 چهرهٔ عصمت او یافت تغییر به دروغ مشرب عشرت من گشت مکدر به عبث

3 تیره گشت آینهٔ پاکی آن مه به خلاف شد سیه روز من سوخته اختر به عبث

4 بود در قبضهٔ تسخیر من اقلیم وصال ناکهان باختم آن ملک مسخر به عبث

1 سالها از پی وصل تو دویدم به عبث بارها در ره هجر تو کشیدم به عبث

2 بس سخنها که به روی تو نگفتم ز حجاب بس سخنها که برای تو شیندم به عبث

3 تا دهی جام حیاتی من نادان صدبار شربت مرگ ز دست تو چشیدم به عبث

4 تو به دست دگران دامن خود دادی و من دامن از جمله بتان بهر تو چیدم به عبث

1 زهی طغیان حسنت بر شکیب کار من باعث ظهورت بر زوال عقل دعوی دار من باعث

2 ندانم از تو هر چند از ستم فرمائی آزارم که آن حسن ستم فرماست بر آزار من باعث

3 تو تا غایت نبودی خانمان ویران کن مردم تو را شد بر تطاول پستی دیوار من باعث

4 ز کس حرمت دوشم چه خود را دور میداری که ایمای تو شد بر جرات اغیار من باعث

1 گلخنیان تو را نیست به بزم احتیاج کار ندارد به آب مرغ سمندر مزاج

2 رتبه به اسباب نیست ورنه چو بر آشیان هد هد نادان نشست صاحب تختست و تاج

3 از همه ترکان ستاند هندوی چشم تو دل از همه شاهان گرفت شحنهٔ حسن تو باج

4 گرچه تو را از ازل حسن خدا داد بود عشق که بود این که داد حسن تو را این رواج

1 گر به دردم نرسد آن بت غافل چه علاج ور کشد سر ز علاج من بی دل چه علاج

2 کار بحر هوس از رشگ به طوفان چو کشید غیر زورق کشی خویش به ساحل چه علاج

3 قتل شیرین چو شد از تلخی جان کندن صبر غیر منت کشی از سرعت قاتل چه علاج

4 دست غم زنگ ز پیشانی خدمت چو زدود جز به تقصیر شدن پیش تو قایل چه علاج

1 اغیار را به صحبت جانان چه احتیاج بی درد را به نعمت درمان چه احتیاج

2 در قتل من که ریخته جسمم ز هم مکوش کشتی چو شد شکسته به طوفان چه احتیاج

3 نخل توام به سعی مربی ثمر مبخش خودرسته را به خدمت دهقان چه احتیاج

4 کی زنده دم تو کشد منت مسیح پاینده را به چشمهٔ حیوان چه احتیاج

1 درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج قد خلق از سجودت باد گاهی راست گاهی کج

2 ز بس حسرت که دارد بر تواضع کردن شیرین کشد نقش مرا فرهاد گاهی راست گاهی کج

3 زند پر مرغ روحم چون شود از باد جولانش اطاقه بر سر شمشاد گاهی راست گاهی کج

4 نزاکت بین که سروش می‌شود مانند شاخ گل به نازک جنبشی از باد گاهی راست گاهی کج

1 زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح دلت مباد به تیر دعای من مجروح

2 عجب مدان که به تیر دعا شود دل سنگ ز شست خاطر ناوک گشای من مجروح

3 شکست شیشهٔ دل در کفش که می‌خواهد به شیشه ریزه آزار پای من مجروح

4 ز خاک تربت من گل دمید و هست هنوز ز خار گلی داغهای من مجروح

آثار محتشم کاشانی

61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی