61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 بی‌تصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست بی‌وقوف کیمیاگر نفع در اکسیر نیست

2 کلک مانی سحر کرد و بر دلی ننهاد بند کانچه مقصود دل است از حسن در تصویر نیست

3 دست عشقت کز تصرفهای کامل کوته است هست دامن‌گیر من اما گریبان‌گیر نیست

4 شهر را کردن حصار و بر ظفر دادن قرار دخل در تسخیر می‌دارد ولی تسخیر نیست

1 گرچه پای بندی عشق تو بی‌زنجیر نیست از گریزش نیز غافل بودن از تدبیر نیست

2 در تصرف کوش تا عشقم شود کامل عیار کانچه مس را زر تواند ساخت جز اکسیر نیست

3 حسن افسون است و دل افسون‌پذیر اما اگر نیست افسون دم در افسون ذره‌ای تاثیر نیست

4 صید را هرچند زور خود برون آرد ز قید در طریق ضبط او صیاد بی‌تقصیر نیست

1 گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست ور دورم از تو خاطرم آرام‌گیر نیست

2 در هجر اینچنینم و در وصل آن چنان خوش آن که هجر و وصل تواش در ضمیر نیست

3 بیمار دل به ترک تو صحبت‌پذیر نیست اما بلاست اینکه نصیحت‌پذیر نیست

4 فرهاد رخم پرور چشم حقارتست اما به دیدهٔ دل شیرین حقیر نیست

1 با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست

2 مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ رشته‌ای برپای این گنجشک نوپرواز نیست

3 ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست دشت پر صید و خطا در شست صیدانداز نیست

4 کرده از بی‌اختیاریهای مستی امشبم مخزن رازی که خود هم محرم آن راز نیست

1 هرچند خون عاشق بی‌دل حلال نیست در خون من گرفت به آن خردسال نیست

2 حسنش امان یک نگهم بیشتر نداد در حسن آدمی کش او اعتدال نیست

3 دی وقت راندن من از آن بزم بود مست کامروز در رخش اثر انعفال نیست

4 شاخ گلی و گرنه هنوز ای پسر کجاست سروی که در ره تو سرش پایمال نیست

1 چون تو سروی در جهان ای نازنین اندام نیست صد هزاران سرو هست اما بدین اندام نیست

2 حله جفت نباشد لایق اندام تو زان که در پیراهن حور این چنین اندام نیست

3 گر قبا ترکانه پوشیدن چنین است ای پسر در قبا پوشیدن ترکان چنین اندام نیست

4 گرچه هست از نازک اندامان زمین رشک فلک به ز اندام تو در روی زمین اندام نیست

1 ای گل امروز اداهای تو بی‌چیزی نیست خندهٔ وسوسه فرمای تو بی‌چیزی نیست

2 می‌زند غیر در صلح به من چیزی هست و اندرین باب تقاضای تو بی چیزی نیست

3 میدهی پهلوی خاصان به اشارت جایم این خصوصیت بیجای تو بی‌چیزی نیست

4 من خود ای شوخ گنه کارم و مستوجب قهر با من امروز مدارای تو بی‌چیزی نیست

1 درین کز دل بدی با من شکی نیست که خوبان را زبان با دل یکی نیست

2 چو نی یک استخوانم نیست درتن که بر وی از تو زخم ناوکی نیست

3 بهر دردم که خواهی مبتلا کن که ایوب تو را صبر اندکی نیست

4 رموز نالهٔ بلبل که داند درین گلشن که مرغ زیرکی نیست

1 آینهٔ جان به جز آن روی نیست سلسلهٔ دل به جز آن موی نیست

2 رخ اگر اینست که آن ماه راست روی دگر ماه وشان روی نیست

3 قد اگر این است که آن سرور است سرو سهی را قد دلجوی نیست

4 نکهت اگر نکهت گیسوی اوست یک سر مو غالیه را بوی نیست

1 تیر او تا به سرا پردهٔ دل ماوا داشت خیمهٔ صبر من دل شده را برپا داشت

2 تا به چنگ غمش افتاد گریبان دلم عاقبت دست ز دامان من شیدا داشت

3 عقل دیوانه شدی گر بنمودی لیلی بهمان شکل که در دیدهٔ مجنون جا داشت

4 بس که در سرکشی آن مه به من استغنا کرد غیرت عشق مرا نیز به استغنا داشت

آثار محتشم کاشانی

61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی