61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 در ظل همائی که بر او میل جهانی است مرغان اولی‌الاجنحه را خوش طیرا نیست

2 در حسرت آن طایر بی‌بال و پر ما خوش دل شکن آهنگی و دل گاه فغانیست

3 پر گرم مران ای بت سر کش که به راهت در هر قدم افتاده ز پا سوخته جا نیست

4 برتاب عنان خود ازین راه که رد پی دیوانهٔ بی دهشت گیرنده عنانیست

1 ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ایست هر گلی را بلبلی هر شمع را پروانه ایست

2 مرغ دل گرد لب و خال می‌گردد بلی هر کجا مرغیست سرگردان آب و دانه ایست

3 جان فدای گوشهٔ آن چشم مخمورانه باد کز قفای هر نگاهش ناز محبوبانه ایست

4 باده‌ای کاین هفت خم در خود نیابد ظرف آن پیش دست ساقی ما در ته پیمانه ایست

1 درهم است آن بت طناز نمی‌دانم چیست ملتفت نیست به من باز نمی‌دانم چیست

2 بودی بنده‌نواز آن مه و امروز از ناز کرده قانون دگر ساز نمی‌دانم چیست

3 گوشهٔ چشم به من دارد و مخصوصان را می‌کند سوی خود آواز نمی‌دانم چیست

4 صد ره افتاده نگاهش به غلط جانب من این نگاه غلط انداز نمی‌دانم چیست

1 ای در درون جان ز دل من کرانه چیست جائی چنین کراست درون آبهانه چیست

2 در هر زمان زمانه به شغلی قیام داشت جز عشق در زمان تو شغل زمانه چیست

3 گر خون گرفته‌ای نگرفته عنان تو این خون که می‌چکد ز سر تازیانه چیست

4 پرگار خود چو عشق به گردش در آورد ظاهر شود که کار درین کارخانه چیست

1 مطرب بگو که این تری و این ترانه چیست وین شعله در رگ و پی چنگ و چغانه چیست

2 ساقی صفای صبح جوانان پارسا در درد تیره فام شراب شبانه چیست

3 واعظ تو را که دامن ازینها فتاده پاک این آستین فشانی لایعقلانه چیست

4 خواب ملال تا رود از سر زمانه را حرفی از آن یگانه بگو این افسانه چیست

1 گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست ور کنی جزم که مهر تو در آب و گل کیست

2 داد عصمت دهی از بهر رضای دل او تا هوس پیشه بداند که دلت مایل کیست

3 سگت آهسته نهد پا به زمین از غیرت تا بداند که سر کوی تو سر منزل کیست

4 بعد از آن هم که کنی به سملم از تاب حسد ترسم از رشک بگویند که این به سمل کیست

1 رفته مهر از شکرت در شکرستان تو کیست ما زدوریم مگس ران مگس خوان تو کیست

2 من ز سودای تو دیوانهٔ صحرا گردم بندی سلسلهٔ زلف پریشان تو کیست

3 نغمهٔ سنج تیرت منم از یک سر تیر سینه آماج کن ناوک پران تو کیست

4 من خود از زخم غمت می‌شکفانم گل داغ به سر شک آبده خنجر مژگان تو کیست

1 شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست گریه‌های سحرم را اثری پیدا نیست

2 هست پیدا که به خون ریختنم بسته کمر گرچه از نازکی او را کمری پیدا نیست

3 به که نسبت کنمت در صف خوبان کانجا از تجلی جمالت دگری پیدا نیست

4 نور حق ز آینهٔ روی تو دایم پیداست این قدر هست که صاحب نظری پیدا نیست

1 هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست در پای دوست هر که نشد کشتهٔ مرد نیست

2 ناصح مور ز مهر و غم درد ما مخور ما عاشقیم و در خور ما غیر درد نیست

3 می‌ریزم از دو دیده به یاد تو اشک گرم شبها که همدمم به جز آه سرد نیست

4 بر درگهت که نقد دو عالم نثار اوست ما را ز انفعال به جز روی زرد نیست

1 گرچه قرب درگهت حدمن مهجور نیست گر به لطفم گه گهی نزدیک خوانی دور نیست

2 شمع مجلس در شب وصل تو سوزد من ز هجر چون نسوزم کاین سعادت یک شبم مقدور نیست

3 با تو نزدیکان نمی‌گویند درد دوریم آری آری تندرستان را غم رنجور نیست

4 حور می‌گفتم تو را خواندی سگ کوی خودم سهو کردم جان من این مردمی در حور نیست

آثار محتشم کاشانی

61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی