آثار محیط قمی

صفحه 10 از 14
14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار محیط قمی / هفت شهر عشق محیط قمی

هفت شهر عشق محیط قمی

1 بوی جان آید زتار موی تو زنده دارد عالمی را بوی تو

2 گر نباشد قبله جانا کوی تو از چه باشد روی عالم سوی تو

3 خط کعبه یافتم، از قطب دل راست باشد با خم ابروی تو

4 بس دل خونین بر او آویخته شد چو شاخ ارغوان گیسوی تو

1 سومین روز شعبان شده طالع آن ماه که بود طلعت وی مطلع انوار الاه

2 پرتوی هست ز رخشنده رُخش، روشن صبح از سواد خم مویش اثری شام سیاه

3 قصه حسن تو همّت عشّاق رُخش داستانی است که مشهور بود، در افواه

4 شرح مویش نتوان گفتن، در مدت عمر زانکه این قصه دراز آید و مدت کوتاه

1 یاری که بهر او بود، بسیار چشم در ره در روز نیمه ی ماه، از ره رسید ناگه

2 معشوق منتظر را، آمد زمان دیدار عشاق منتظر را، آگه کنید، آگه

3 به گرفت شاهد غیب، برقع زایزدی رخ روشن ز طلعتش گشت، بزم شهود خه خه

4 هان ای خداپرستان، گردید حق پدیدار آرید سوی او رو، جویید در برش ره

1 یار چون تیغ کشد، گو سپر اندازی به ور زند تیر برش، برش سینه هدف سازی به

2 سر، مار و دم شیر است، خم طره ی دوست با چنین طره دلا، گر نکنی باز به

3 درد عشق است نکوتر ز سلامت، جانا به مدادای چنین درد، نپردازی به

4 تا شود خانه ی دل درخور خلوتگه یار اگر این خانه زاغیار، به پردازی به

1 المنة الله که گرفتار کمندی گشتیم و برستیم زهر قیدی و بندی

2 صد شکر که بخت خوش و اقبال بلندم به نمود گرفتار سر زلف بلندی

3 شادم که به پای دل دیوانه نهادم از سلسله ی زلف گره گیر تو بندی

4 جز خال به روی تو ندیدم که به ماند از سوخته بر آتش سوزنده سپندی

1 آگهی دیگر چه‌ها ای غارت جان کرده‌ای زلف را آشفته و خلقی پریشان کرده‌ای

2 بر رخ خورشیدوَش افکنده‌ای مشکین نقاب روز ما را تیره‌تر، از شام هجران کرده‌ای

3 ای کمان‌ابرو، ز شرّ غمزه‌ات افغان که باز رخنه‌ها ز آن ناوک دلدوز، در جان کرده‌ای

4 تا تو ای سرو خرامان، از کنارم رفته‌ای جوی خون از دیده‌ای جاری به دامان کرده‌ای

1 ای آفتاب از مه روی تو آیتی تاریک شب ز ظلمت مویت کنایتی

2 جز پیر می فروش پی دفع درد و غم از هیچ کس به عمر ندیدم، کفایتی

3 سرو چمن زقامت دلجوت جلوه ای آب خضر ز لعل لبانت کنایتی

4 در هر سری ز سنگ جفایت نشانه ای در هر دلی ز آتش عشقت سرایتی

1 برهاند قید عشقم، ز بلای پارسایی که از این خجسته قیدم، ندهد خدا رهایی

2 طلب صلاح و تقوی، نکنید دیگر از ما که ز عاشقان نیاید، ره رسم پارسایی

3 چه ثمر ز زهد دیدی، به من ای فقیر برگو به جز این که شهره گشتی، تو به زاهد ریایی

4 نگر این عجب که باشی، همه جا و کس نداند که تو کام‌بخش جان‌ها، چه مقامی و کجایی

1 به شاه باد مبارک، قبای سلطانی به همت شه مردان، علی عمرانی

2 ابوالائمه، امام مبین، لسان الله مبین حکم و معضلات فرقانی

3 به حکم آن که یدالله بود، توان گفتن که هست عالم ایجاد را، علی بانی

4 به انبیاء همه زآدم گرفته تا خاتم مدد رسید از او، آشکار و پنهانی

1 نو بهار آمد و باد سحری غالیه بو است گاه طرف چمن و سایه ی بید و لب جو است

2 خیز تا بهر تفرّج سوی گلزار رویم که صبا غالیه افشان و زمین غالیه بو است

3 مشگ بو از چه سبب شد نفس باد بهار مگر این مونس جان هم دم آن حلقه ی مو است

4 در رُخش پرتو خورشید بود سایه فکن چشم بد دور زبس دلبر من آینه رو است

آثار محیط قمی

14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی