قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند کُتِبَ عَلَیْکُمُ نبشته آمد بر شما الصِّیامُ روزه داشتن کَما کُتِبَ همچنانک نبشته آمده بود عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ برایشان که پیش از شما بودند لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ تا مگر شما باز پرهیزیده آئید. ,
أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ روزی چند شمرده، فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً هر کس که از شما بیمار بود أَوْ عَلی سَفَرٍ یا در سفری فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ هام شمار آن در روزگاری دیگر روزه باز دارد، وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ و بریشانست که توانند که روزه دارند و خواهند که ندارند فِدْیَةٌ باز خریدن آن طَعامُ مِسْکِینٍ بطعام دادن درویشی هر روز را مدّی فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً هر که بر مدّ بیفزاید بطوع دل، فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ آن وی را به است وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ و اگر روزه دارید شما را خود به إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ اگر دانید ,
شَهْرُ رَمَضانَ ماه رمضان الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ آن ماه که قرآن در آن فرو فرستادند هُدیً لِلنَّاسِ راه نمونی مردمان را وَ بَیِّناتٍ و نشانها نمودن ایشان را مِنَ الْهُدی از راه نمونی حق، وَ الْفُرْقانِ و جدای نمودن میان حق و باطل فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ هر که حاضر و مقیم بود از شما در ماه رمضان، فَلْیَصُمْهُ گوی روزه دارد، وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ و هر که بیمار بود یا در سفری فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ گوی میخور و هام شمار آن در روزگاری دیگر روزه باز دار یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ اللَّه بشما آسانی میخواهد وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ و دشواری نمیخواهد، وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ و فرمود تا شمار تمام کنید وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ و خداوند خویش را به بزرگی بستائید عَلی ما هَداکُمْ بآنکه شما را راه نمود وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ و مگر تا از وی آزادی کنید. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ بزبان اشارت و بیان حکمت میگوید ای شما که مؤمنانید! روزه که بر شما نبشته شد از آن نبشته شد که همه مهمان حق خواهید بود، فردا در بهشت خواهد تا مهمانان گرسنه بمهمانی برد که کریمان چون کسی را بمهمانی برند دوست دارند که مهمان گرسنه باشد تا ضیافت بدل مهمانان شیرینتر بود. رب العالمین بهشت و هر چه در آنست مؤمنانرا آفرید که هیچیز از آن وی را بکار نیست و بآن محتاج نیست. ,
پیر صوفیان دعوتی ساخت پس هیچکس نرفت، آن پیر دست برداشت گفت بار خدایا اگر بندگان خود را فردا بآتش فرستی آن بهشت و آن نعیم بر کمال چون سفره من باشد! نوای سفره در آنست که خورنده بر سر آنست. آری! هر چه خزائن نعمت است رب العالمین همه برای مؤمنان و خورندگان آفرید که خود نخورد، ازینجا گفت عز جلاله «الصوم لی». قال بعضهم یعنی الصمدیة لی لا آکل و لا اشرب صمدیت مراست که نه خورم و نه آشامم، و أنا اجزی به روزه داران را خود پاداش دهم بی حساب، که ایشان موافقت ما طلب کردهاند از روی ناخوردن، و دوستی ما خواستهاند، که اول مقامی در دوستی موافقت است، اکنون میدان که چون موافقت تو مر فریشتگان را بآمین گفتن در آخر سورة الحمد حاصل شود، گناه گذشته و آینده تو بیامرزند چنانک در خبر است پس موافقت تو اللَّه را بناخوردن، هر چند که ناخوردن تو تکلّفی است و وقتی، ناخوردن اللَّه صفتی است و ازلی، میدان که از آن چه شرف و کرامت بتو باز گردد در دل و دین. ,
و گفتهاند «الصّوم لی» اضافت روزه با خود کرد تا دست خصمان از آن کوتاه کند، فردا در قیامت چون خصمان گرد تو بر آیند، و عبادتهای تو بآن مظالم که در گردن داری بردارند، رب العالمین آن روزه تو در خزینه فضل خود میدارد، و خصمان ترا میگوید این آن منست، شما را ور آن دستی نه پس بعاقبت بتو باز دهد، گوید این اضافت از بهر آن با خود کردم تا از بهر تو نگه دارم. ,
حکمتی دیگر گفتهاند روزهدار را، یعنی تا خداوندان نعمت حال درویشان و گرسنگی ایشان بدانند و با ایشان مواسات کنند، از اینجا بود که مصطفی را از اول یتیم کرد تا یتیمان را نیکو دارد، پس غریب کرد تا غریبی خود یاد آورد، و بر غریبان رحمت کند، و بی مال کرد وی را تا درویشان را فراموش نکند. ,
قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ الآیة... ابو هریرة گفت اهل کتاب بزبان عبری توریة میخواندند و تفسیر آن با مسلمانان میگفتند بزبان تازی، رسول گفت لا تصدقوهم و لا تکذبوهم و قولوا آمَنَّا بِاللَّهِ گفت ایشان راست گوی مدارید و دروغ زن مگیرید راه ایمان شما آنست که گوئید آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا ایمان داریم باللّه و بآنچه فرو فرستادند بما، یعنی قرآن، و بآنچه ابراهیم را دادند. ,
از صحف و آن ده صحیفه بود بروایت ابو ذر از مصطفی، قال ابو ذر قلت یا نبی اللَّه فما کانت صحف ابراهیم؟ فذکر کلاما ثم قال فیها علی العاقل ما لم یکن مغلوبا علی عقله ان تکون له ساعة یناجی فیها ربّه و ساعة یتفکر بها فی صنیع اللَّه عز و جل، و ساعة یحاسب فیها نفسه فیما قدّم و اخّر، و ساعة یخلو فیها لحاجته من الحلال فی المطعم و المشرب. ,
وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ و ایمان دادیم بآنچه فرو فرستادند اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان وی را گفتهاند اسباط در فرزندان یعقوب همچون قبائل است در فرزندان اسماعیل، و اسماعیل پدر تازیان بود، و اسحاق پدر عبرانیان، و اسماعیل بجود و سخا معروف بود از اینجاست که در اهل کتاب زهّاد و رهبان بسیار باشند، و فرزندان یعقوب را اسباط از آن گفتند که بسیار بودند، و سبط در لغت عرب درختی پر شاخ باشد، یعنی که ایشان را شاخههای بسیارست، چنانک عرب را قبائل بسیارست، و آنچه گفت ایشان را کتاب دادیم و در عداد کتاب داران آورد، پیغامبران ایشان را خواهد که در اسباط چهار هزار پیغامبر بودند. ,
و روا باشد که اسباط اینجا بر فرزندان صلب نهند از یعقوب، که همه پیغامبران بودند و کتاب داران. ,
قوله تعالی: فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ الآیة... ابتداء مناسک حج و عمره نیّت است، و اول رکنی از ارکان آن احرام است، و احرام از جامه بیرون آمدن است، از روی اشارت میگوید هر که بتن زیارت خانه ما کند از جامه بیرون آید، پس هر که بدل قصد حضرت ما کند اولی تر که از مرادات بشری بیرون آید «المکاتب عبد ما بقی علیه درهم» ربّ العالمین رعایت دل درویش را فرمود که چون بدرگاه من آئید! بصفت درویشان و عاجزان آئید! سر و پای برهنه، و از اسباب راحت و لذت بازمانده، نه جامه نیکو، نه بوی خوش، نه صحبت هم جفت، تا درویشان چون پادشاهان و جهانداران بصفت درویشی همچون خودشان بینند، بر درگاه عزت دل ایشان بنماند، و قدر درویشی بدانند، و خطر آن بشناسند. آری، هر که گوهر درویشی شناسد، آسان آسان از دست بندهد، سیرت درویشان در روش راه دین چنان باید که سیرت حاجیان در اعمال حج، که هر چه نابکار و ناشایست است چشم و زبان و دل خویش از آن نگه دارد، و ذلک فی قوله فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ الآیة... روش دین داران هم برین سان نهادند، چشم خویش از ملاحظت اغیار فرو گیرند، و دل خویش همچون کاروان سرای گدایان منزل گاه هر بیهده نگردانند، و گر حاسدان و جاهلان جمله متفق شوند، و دل و دیده ایشان نشانه طعن خویش سازند، ایشان آزاد وار بر گذرند، و مکافات نکنند، هم روی با خود کنند و بر نفس خود با خصم خود برخیزند یقول اللَّه تعالی وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً. ,
2 با خود ز پی تو جنگها دارم من صد گونه ز عشق رنگها دارم من
3 در عشق تو از ملامت بی خبران بر جان و جگر خدنگها دارم من
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً الآیة... گفتهاند که حسنه این جهانی که مؤمنان میخواهند علم و عبادت است، و حسنه آن جهانی بهشت و رؤیت. این جهانی شهود اسرار است و آن جهانی رؤیت ابصار، این جهانی توفیق خدمت و آن جهانی تحقیق وصلت، این جهانی اخلاص در طاعت و آن جهانی خلاص از حرقت و فرقت، این جهانی سنت و جماعت آن جهانی لقا و رؤیت، این جهانی ثبات الایمان آن جهانی روح و ریحان، این جهانی حلاوت طاعت آن جهانی لذت مشاهدت، این جهانی را عمل باید در طاعت آن جهانی را درد باید اندر معرفت، و از عمل تا درد راه دورست او که بدین بصر ندارد و معذورست، حاصل آن عمل حور و قصور است، و صاحب این درد در بحر عیان غرقه نورست. ,
قوله تعالی: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ تمام کنید حج و عمره خدای را فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ اگر شما را باز دارند به بیمی یا بیماریی فَمَا اسْتَیْسَرَ برین باز داشته است چیزی آسان مِنَ الْهَدْیِ از قربان وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ و موی سر خویش بمسترید حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ تا آن وقت که قربان رسد مَحِلَّهُ بجای کشتن آن فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً هر که از شما بیمار بود أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ یا در سر وی جمنده یا درد سر بود و خواهد که موی سترد، فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ خویشتن از حرج باز خرد بسه روز روزه أَوْ صَدَقَةٍ یا فرقی از طعام که بدرویشان دهد، أَوْ نُسُکٍ یا ریختن خون گوسپندی، فَإِذا أَمِنْتُمْ و چون ایمن شوید فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ هر که احرام گرفته بود عمره را إِلَی الْحَجِّ و خواهد که حج را بعمره در آرد فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ تا گوسپندی بکشد فَمَنْ لَمْ یَجِدْ هر که گوسپندی نیابد فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ تا سه روز روزه دارد فِی الْحَجِّ در آن روزها که حج میکند وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ و هفت روز پس آنک باز آئید. تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ آن ده باشد تمام، ذلِکَ این شرع لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ نه مکّیان اهل حرم راست وَ اتَّقُوا اللَّهَ و از خشم خدای بپرهیزید وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ و بدانید که اللَّه در عقوبت سخت گیرست. ,
الْحَجُّ ساختن حج را و بر خود فریضه کردن را أَشْهُرٌ ماههایست مَعْلُوماتٌ شناخته و دانسته، فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ هر که در آن ماهها باحرام گرفتن بر خویشتن حج فریضه کرد فَلا رَفَثَ نه مباشرت کردن شاید و نه از آن گفتن وَ لا فُسُوقَ و نه از ناشایست هیچیز وَ لا جِدالَ و نه با مسلمانان و با زینهاریان جنگ شاید، فِی الْحَجِّ در حج کردن وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ و هر چه کنید از نیکی یَعْلَمْهُ اللَّهُ میداند خدای آن را، وَ تَزَوَّدُوا و زاد برگیرید فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی و بهتر زاد آزرم داشتن است از من و پرهیزیدن از خشم من، وَ اتَّقُونِ و به پرهیزید از خشم من یا أُولِی الْأَلْبابِ (۱۹۷) ای خداوندان خردها. ,
لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ بر شما تنگی نیست أَنْ تَبْتَغُوا که جویید فَضْلًا روزی مِنْ رَبِّکُمْ از خداوند خویش، فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ چون باز گردید از عرفات فَاذْکُرُوا اللَّهَ یاد کنید خدای را عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ نزدیک مشعر حرام وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ و یاد کنید وی را چنانک شما را راه نمود، وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ (۱۹۸) و پیش از آن نبودید مگر از گمراهان. ,
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ پس باز گردید از آن راه که مردمان می بازگردند وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ و آمرزش خواهید إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۹۹) که خدای آمرزگارست و بخشاینده. ,
قوله تعالی: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ... الآیة از روی ظاهر درین آیت آنچه شرط شریعت است بشناختی، اکنون از روی باطن بزبان اشارت آنچه نشان حقیقت است بشناس، که حقیقت مر شریعت را چون جان است مر تن را، تن بی جان چون بود، شریعت بی حقیقت هم چنان بود. شریعت بیت الخدم است همه خلق درو جمع، و عمارت آن بخدمت و عبادت، و حقیقت بیت الحرم است عارفان درو جمع و عمارت آن بحرمة و مشاهدت، و از خدمت و عبادت تا بحرمت و مشاهدت چندانست که از آشنایی تا دوست داری، آشنایی صفت مزدور است و دوستداری صفت عارف. مزدور همه ابواب برّ که در آیت بر شمردیم بیارد، آن گه گوید آه اگر باد بر ان جهد یا از آن چیزی بکاهد، که آن گه از مزد باز مانم، و عارف آن همه بشرط خویش بتمامی بگزارد، آن گه گوید آن اگر از آن ذره بماند که آن گه از دولت باز مانم ,
بهرچ از راه باز افتی چه کفر آن حرف و چه ایمان ,
بهر چه از دوست و امانی چه زشت آن نقش و چه زیبا ,
مزدور گوید نماز من روزه من و زکاة من و صبر من در بلاها و وفاء من در عهد ها، و عارف گوید بزبان تذلل: ,
قوله تعالی: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ و روی انّ النبی قال تابعوا بین الحج و العمرة، فانهما ینفیان الفقر و الذنوب، کما ینفی الکیر خبث الحدید و الذهب و الفضة، و لیس للحج المبرور ثواب دون الجنة ,
گفت: حج و عمره هر دو بر پی یکدیگر دارید و شرط آن بتمامی بجای آرید، که هم چنان که آتش زر و سیم و آهن باخلاص برد، و فضلها که بکار نیاید بسوزاند، حج و عمره فقر ناپسندیده و گناهان نکوهیده را از بنده هم چنان فرو ریزاند، و صفاء دل و طهارت نفس در بنده پدید کند. و در بعضی اخبار بیاید: که بسیاری گناه است بنده را که کفارت آن نیست مگر ایستادن بعرفات، و هیچ وقت نیست که شیطان را بینند درماندهتر و زرد روتر از آن وقت که حاجیان در عرفات بیستند، از بس که بیند رحمت و فضل خدای بر سر ایشان باران و ریزان! و از گناه کبایر یکی آنست که بنده در آن روز بخداوند عز و جل بد گمان بود، وز رحمت وی نومید، و عن جابر رض قال قال رسول اللَّه «اذا کان یوم عرفة ینزل اللَّه تعالی الی سماء الدنیا فیباهی بهم الملائکة، فیقول انظروا الی عبادی اتونی شعثا غبرا من کل فج عمیق، اشهدکم انی قد غفرت لهم، فتقول الملائکة یا رب! فلان مرهق فیقول قد غفرت لهم، فما من یوم اکثر عتیقا من النار من یوم عرفه» ,
و روی العباس بن مرداس: ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم دعا عشیة عرفة لامّته بالمغفرة و الرحمة، و اکثر الدعاء فاجابه انی قد فعلت الّا ظلم بعضهم بعضا، فاما ذنوبهم فیما بینی و بینهم فقد غفرتها، فقال ای ربّ! انک قادر ان تثیب هذا المظلوم خیرا من مظلمته و تغفر لهذا الظالم، فلم یجیبه تلک العشیة، فلما کان غداة المزدلفة اعاد الدعاء، فاجابه اللَّه انی قد غفرت لهم، فتبسم رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال له بعض اصحابه یا رسول اللَّه تبسمت فی ساعة ما کنت تبسّم فیها؟ قال تبسّمت من عدوّ اللَّه ابلیس انّه لما علم انّ اللَّه عز و جل قد استجاب لی فی امتی، اهوی یدعو بالویل و الثبور، و یحثو التراب علی رأسه. و عن ابن عمر قال لا یبقی یوم عرفة احد فی قلبه مثقال ذرة من الایمان الّا غفر له، فقال له رجل لاهل عرفات خاصة ام للناس عامة؟ ,
فقال ابن عمر: کنت عند النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فسمعته یقول ذلک، فساله سائل للناس عامة او لاهل عرفات فقال بل للناس عامة. ,
قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ... الآیة... فرمان خداوند عالم است، خداوندی سازنده، نوازنده داننده دارنده، بخشنده پوشنده، دلگشای، رهنمای، سر آرای، مهر افزای، غالب فضل، ظاهر بذل، سابق مهر، دائم ستر، خداوند جهان، دانای آشکارا و نهان، دایم بثنای خود، قائم بسزای خود، نه افزود و نه کاست، همه آن بود که وی خواست، فرمان داد بمؤمنان فرمانی لازم و حکمی واجب وصیّتی بسزا، و به حق پیدا، بزبان کرم با خیر الامم، که قُولُوا گوئید رهیکان من، بندگان من، و چون گوئید از من گوئید، و چون خوانید مرا خوانید، همه حدیث من کنید، عهد من در جان گیرید، ایمان بمن آرید، مهر من در دل دارید، سخن من گوئید، که من نیز در ازل حدیث شما کردم، سخن شما گفتم، عطر دوستی شما سرشتم، رحمت خود را از بهر شما نبشتم. ,
2 تو همه از مهر من آری حدیث من همه از عشق تو گویم سخن
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ ای پیغامبر که سید سادات و سرور کائنات تویی، گزیده عالمیان و خاتم پیغامبران تویی، و ای امتی که بهترین امّتان گذشته شما اید، ایمان آرید بهر چه پیغامبران گذشته گفتند و رسانیدند از نامه و پیغام ما، و امت ایشان خواندند و بدان گرویدند. تا هر شرفی و کرامتی که بجملگی ایشان را بود تنها شما را بود. این امت پیغام حق نیوشیدند و بحکم فرمان برفتند و گردن نهادند، و بهمه ایمان آوردند. رب العالمین ایمان ایشان بپسندید، و بر جهانیان جلوه کرد و گفت وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ آن گه همه را زیر علم مصطفی علیه السّلام در آورد و اتباع وی گردانید. مصطفی از آن خبر داد گفت: «آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیمة» ,
و امت وی را بر گذشتگان پیشی داد و گفت السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ. و رسول گفت: «نحن الآخرون السابقون یوم القیمة». ,
قوله تعالی: قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ میبینیم گشتن روی تو در آسمان فَلَنُوَلِّیَنَّکَ ما ترا گردانیم قِبْلَةً تَرْضاها بآن قبله که میخواهی و میپسندی، فَوَلِّ وَجْهَکَ روی گردان شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ بسوی مسجد حرام وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ و شما که امت ویید هر جا که باشید فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ رویهای خویش سوی آن میگردانید، وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و اینان که ایشان را نامه دادند لَیَعْلَمُونَ نیک میدانند أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ,
که این قبله گردانیدن حق است و راست از خداوند ایشان وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ و اللَّه ناآگاه نیست از آنچه ایشان میکنند. ,
وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و اگر آری باینان که ایشان را کتاب دادند بِکُلِّ آیَةٍ هر معجزه و هر نشانی که ایشان خواهند ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ ایشان پی نخواهند برد بقبله تو، وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ و نه تو بقبله ایشان پی خواهی برد، وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ و نه جهود بقبله ترسا و نه ترسا بقبله جهود وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ و اگر تو پی بری ببایست و پسند ایشان مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ از پس آنچه بتو آمد از دانش و نامه و پیغام إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ تو آن گه از ستمکاران باشی بر خویشتن. ,
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ ایشان که ایشان را نامه دادیم یَعْرِفُونَهُ میشناسند محمد را (به پیغامبری) کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ چنانک پسران خویش را میشناسند وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ و گروهی از دانشمندان ایشان لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ گواهی راست پنهان میدارند وَ هُمْ یَعْلَمُونَ و ایشان میدانند. ,
قوله تعالی: وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ روی عن الحسن رض قال ابتلاه اللَّه بالکواکب و القمر و الشمس فاحسن القول فی ذلک، اذ علم ان ربّه دائم لا یزول، و ابتلاه بذبح الولد فصبر علیه و لم یقصّر. گفت بر آراستند کوکب تابان و آفتاب درخشان و خلیل را آزمونی کردند و ذلک لعلم المبتلی لا لجهل المبتلی یعنی که تا با وی نمایند که از و چه آید و در راه بندگی چون رود، خلیل خود سخت عشق گفت هذا رَبِّی این چنانست که گویند: ,
2 از بس که درین دیده خیالت دارم در هر چه نگه کنم تویی پندارم
این مستی و عشق تنها یوسف کنعانی را کجا او کند، و مستی تنها که با موسی عمران چه کرد، و در خلیل هر دو جمع آمدند پس چه عجب اگر از سرمستی و عربده ببدلی در ماه و ستاره نگرست و گفت هذا رَبِّی این آنست که گویند مست چه داند که چه گوید و گر خود بدانستی پس مست کی بودی؟ ,
4 گفتی مستم، بجان من گر هستی مست آن باشد که او نداند مستی!