18 اثر از ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار

۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنا معطوفست بر آیه پیش، و در موضع نصب است فکانه قال اذکر یا محمد: إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اللَّه تعالی نعمتهای خویش و منتها بر بندگان می‌شمارد و در یاد ایشان میدهد، ایشان که در عهد رسول خدا بودند و پس از ایشان تا بقیامت. میگوید من آن خداوندم که هر چه در زمین از بهر شما آفریدم و منافع و معایش شما در زمین پدید کردم چنانک گفت هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً پس با آدم که پدر شما بود کرامتها کردم و نواختها افزودم. از آن کرامتها یکی آنست که از بهر وی با فریشتگان این خطاب کردم که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً دیگر آنکه فریشتگان را فرمودم که وی را سجود کنید، فذلک قوله وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ. اینجا گفت سجود کنید آدم را، جای دیگر گفت فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ او را بسجود افتید شما که فریشتگانید. فسجد الملائکة کلّهم اجمعون فریشتگان همه سجود کردند أَکْلِهِمْ گفت تا خلق دانند که همگنان سجود کردند نه جوکی ازیشان. و أَجْمَعُونَ گفت و همه بهم، تا دانند که بیکبار بیک آهنگ بودند نه پراکنده و در هنگامهای گسسته. ,

از عمر عبد العزیز آورده‌اند که اول کسی که سجود کرد از فریشتگان اسرافیل بود فاثابه اللَّه عزّ و جلّ ان کتب القرآن فی جبهته. و حکمت در سجود فرمودن آن بود تا فضل آدم بر فریشتگان پیدا شود و نافرمانی ابلیس آشکارا گردد. مفسران گفتند سجود تعظیم و تحیت بود نه سجود طاعت و عبادت. چنانک برادران یوسف را گفت در پیش تخت یوسف وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً و ذلک انحناء یدل علی التواضع پشت خم دادن بود بر سبیل تواضع نه روی بر زمین نهادن. و این تحیّت بدین صفت رسم و آئین عجم بود در جاهلیّت. ,

و امروز در اسلام نیست بلکه رسم و آئین مسلمانان سلام است مصطفی علیه السّلام گفت: السلام تحیّة لملّتنا و امان لذمّتنا ,

و روی انّ النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لما سجدت له الشجرة و الجمل الشارد و غیر هما قال له اصحابه یا رسول اللَّه نحن اولی بالسجود لک من الشجرة و الجمل فقال انه لا ینبغی السجود الّا للَّه رب العالمین، و قال لا ینبغی لمخلوق ان یسجد لاحد الا اللَّه، و لو جاز أن یسجد احد لاحد الّا اللَّه لامرت المرأة ان تسجد لبعلها لعظیم حقه علیها. ,

قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ این خطاب اگر خواهی منافقان را نه و اگر خواهی جهودان را، اگر منافقان را نهی معنی آنست که این منافقان که با مصطفی ع و با مؤمنان سخن دیگر میگویند و در دل دیگر دارند نمیدانند که اللَّه سر و آشکارای ایشان میداند. آن اندیشه که در دل دارند و بزبان جز زان میگویند یا آن سخن که با یکدیگر میگویند در خلوت پنهان از مسلمانان، اللَّه میداند اگر خواهد پیغامبر خود را و مؤمنان را از سرّ ایشان خبر کند، حدیث وهب بن عمیر ازین باب است با صفوان بن امیه در حجره نشسته بود. وهب گفت «لو لا عیالی و دین علیّ لا حببت أن اکون انا الّذی اقتل محمدا لنفسی» اگر نه عیال بودی و دینی که بر منست من قصد قتل محمد کردمی و شغل وی شما را کفایت کردمی. صفوان. گفت این کار را چه حیلت سازی و چون بر دست گیری؟ ,

گفت من مردی ام دلاور، او را بفریبم ضربتی زنم، آن گه بر گردم و بکوه بر شوم کس بمن در نرسد. صفوان گفت عیالت با عیال من و دین تو بر من، هان تا چه داری! فخرج فشحذ سیفه و سمّه، ثم خرج الی المدینة، شمشیر تیز کرد و زهر آلود کرد و بقصد مدینه از مکه بیرون شد. چون در مدینه شد عمر خطاب وی را بدید اندیشه‌ناک شد. ,

پیش مؤمنان و یاران باز رفت گفت «انی رأیت وهبا قد قدم فرابنی قدومه و هو رجل غادر فاطیفوا بنبیّکم گفت وهب آمد و از آمدن وی در دلم شک افتاد که وی مردی غدار است، نگر تا مصطفی را خالی نگذارید و یاران همه پیرامون مصطفی ع در نشستند. ,

وهب آمد و گفت أنعم صباحا یا محمد. قال قد ابدلنا اللَّه خیرا منها السلام. ما اقدمک؟ ,

قوله تعالی وَ إِذِ ابْتَلی‌ إِبْراهِیمَ بیاموزد ابراهیم را رَبُّهُ خداوند او بِکَلِماتٍ بسخنانی چند و فرمانی چند فَأَتَمَّهُنَّ آن را بسر برد و فرونگذاشت، قالَ گفت خدای عز و جل إِنِّی جاعِلُکَ من ترا خواهم کرد لِلنَّاسِ مر مردمان را إِماماً پیشوایی در دین قالَ گفت وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی‌ ,

و از فرزندان من هم قالَ گفت خداوند لا یَنالُ نرسد عَهْدِی الظَّالِمِینَ پسند من و نیکبختی در دین من به بیگانگان. ,

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ و کردیم این خانه را مَثابَةً لِلنَّاسِ باز گشتن گاهی مردمان را وَ أَمْناً و جای امن ایشان، وَ اتَّخِذُوا و اللَّه فرمود که گیرید مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ ایستادن گاه ابراهیم و خانگه وی مُصَلًّی قبله و نمازگاه وَ عَهِدْنا إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ و فرمودیم ابراهیم و اسماعیل را أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ که پاک دارید و بزرگ خانه من لِلطَّائِفِینَ طواف کنندگان را گرد آن، وَ الْعاکِفِینَ و نشینندگان در آن وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ و نمازگران بسوی آن. ,

قوله تعالی: بَلی‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ آری در بهشت شود هر که روی خویش فرا داد و فرمان اللَّه را منقاد شد، وَ هُوَ مُحْسِنٌ و وی نیکو کار است فَلَهُ أَجْرُهُ او راست دست مزد او عِنْدَ رَبِّهِ نزدیک خداوند وی وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ و نیست فردا بریشان بیمی وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ و نه هیچ اندوهگن شوند. ,

وَ قالَتِ الْیَهُودُ و جهودان گفتند لَیْسَتِ النَّصاری‌ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ ترسایان بر هیچ چیز نبند، وَ قالَتِ النَّصاری‌ و ترسایان گفتند لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ جهودان بر هیچ چیز نبند، وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ و ایشان نامه میخوانند کَذلِکَ همچنین قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ گفتند ایشان که نادان محض‌اند و بی کتاب اند مِثْلَ قَوْلِهِمْ گفتنی همچون گفت ایشان فَاللَّهُ یَحْکُمُ اللَّه داوری برد ,

بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ میان ایشان روز رستخیز فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ در آنچه ایشان در آن گفت و گوی جذاجذ میگویند و رایهای مختلف می‌بینند. ,

وَ مَنْ أَظْلَمُ و کیست بیدادگرتر مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ از آنک باز دارد از مسجدهای خدای أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ ایشان را که خواهند که اللَّه را در آن یاد کنند، وَ سَعی‌ فِی خَرابِها و در ویران کردن آن کوشند، أُولئِکَ ایشان آنند ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها که هرگز در آن مسجد نشد پس آن إِلَّا خائِفِینَ مگر با بیم و ترس. لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ ایشانراست درین جهان رسوایی و ننگ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ و ایشانراست در آن جهان عذابی بزرگ. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدید و پیغام نیوشیدید لا تَقُولُوا راعِنا مگویید رسول مرا راعنا وَ قُولُوا انْظُرْنا و بجای راعنا انظرنا گوئید، وَ اسْمَعُوا و بنیوشید، وَ لِلْکافِرِینَ و ناگرویدگانراست عَذابٌ أَلِیمٌ عذابی دردنمای. ما یَوَدُّ خوش می‌نیاید و دوست می‌ندارد الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که کافر شدند مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ از اهل توریة وَ لَا الْمُشْرِکِینَ و نه مشرکان نه گبران أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ که بر شما از آسمان پیغام آید مِنْ خَیْرٍ ازین نیکویی و پیغام گزاری مِنْ رَبِّکُمْ از خداوند شما، وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ و اللَّه میگزیند و شایسته میسازد و سزا میکند. بِرَحْمَتِهِ بمهربانی خود، مَنْ یَشاءُ آن را که خواهد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ و اللَّه با فضل و نواخت بزرگوارست. ,

ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ هر چه منسوخ کنیم در قرآن از آیتی أَوْ نُنْسِها یا آن را فراموش کنیم بر تو، نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها دیگری آریم به از آن أَوْ مِثْلِها یا هم چنان، أَ لَمْ تَعْلَمْ نمیدانی ای آدمی أَنَّ اللَّهَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ که اللَّه بر همه چیز تواناست. ,

أَ لَمْ تَعْلَمْ و نمیدانی ای آدمی! أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ که اللَّه راست پادشاهی آسمانها و زمین وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ و نیست شما را جز از اللَّه مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ یاری و نه کارسازی و خداوندی. ,

أَمْ تُرِیدُونَ یا میخواهید أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ که از رسول خویش محمد چیزی خواهید کَما سُئِلَ مُوسی‌ مِنْ قَبْلُ چنانک از موسی خواستند پیش فا وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ و هر کس که بدل پسندد و گیرد کفر از ایمان فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ او آنست که گم گشت از میان راه راست. ,

قوله تعالی قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ مفسران گفتند این آیت بسبب آن فرو آمد که جهودان میگفتند لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری‌ در بهشت جز جهودان و ترسایان نشوند، اللَّه تعالی گفت تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ اینست دروغهای ساخته و آرزوهای ایشان، ای رسول من گوی ایشان را که حجت خویش باز نمائید و بیارید اگر می‌راست گوئید. ایشان گفتند نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ ما پسران اوئیم و دوستان او، و دوستان و پسران را لا محاله ببهشت خود فرو آرد. رب العالمین گفت پیغامبر من ایشان را گوی اگر چنانست که شما می‌گویید که پیروزی در آن و بهشت جاودان شما راست نی دگران، و کس را با شما انبازی نیست در آن پس اگر چنین است مرگ خواهید بآرزو، تا باین ناز و نعیم و نواخت مقیم در رسید. ,

اللَّه تعالی گفت: وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ و هرگز تا جهودان باشند این آرزو نکنند که ایشان میدانند که چه فرا پیش خویش داشته‌اند از کردار بد و گفتار بیهوده در کار محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و پوشیدن نعت و صفت وی. ,

قال النبی «لو تمنّوا الموت لغص کل انسان منهم بریقة و ما بقی یهودی علی وجه الارض الّا مات». ,

معنی دیگر گفته‌اند از ابن عباس فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ای ادعوا بالموت علی اکذب الفریقین جهودان را میگوید اگر چنانست که شما می‌گویید پس دعا کنید تا از هر دو فریق آن یکی که دروغ زن است وی را مرگ برسد فابوا ذلک نکردند و سروا زدند که دروغ زنان ایشان بودند و خود میدانستند. ,

قوله تعالی ، وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً... الآیة... جهودان مدینه را میخواهد که گفتند عزیز ابن اللَّه و ترسایان نجران که گفتند المسیح ابن اللَّه، و مشرکان عرب که گفتند الملائکة بنات اللَّه. جای دیگر گفت تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ نزدیک بید آسمانها که بشکافید و پاره پاره درهم افتید که ایشان خدای را فرزند گفتند و فریشتگان را فرزند وی خواندند، آن گه ایشان را جوابها داد و گفت فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ پرس ازیشان که فریشتگان ما را دختران می‌گویید و خداوند را دختران می‌پسندید و خود را پسران؟ أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی‌ شما خود را پسر نهید و او را دختر؟ تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی‌ اینست قسمتی کژ و ستمکارانه، جای دیگر گفت فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ چه رسید شما را؟ چیست این حکم که میکند؟ أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِناثاً، وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ، وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً و در حکایت از جهودان و ترسایان گفت وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ رب العالمین ایشان را جواب داد ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ آن چیزیست که بزبان میگویند، یعنی که در آنچه میگویند هیچ علم نیست ایشان را، و هیچ اصل ندارد که اللَّه از آن پاکست و منزه. و مصطفی ع گفت حکایت از خداوند جل جلاله تنزیه و تقدیس خویش را ,

«کذبنی ابن آدم و لم یکن له ذلک و شتمنی و لم یکن له ذلک، فاما تکذیبه ایای فقوله: لن یعیدنی کما بدأنی و لیس اول الخلق باهون علیّ من اعادته، و اما شتمه ایای فقوله «اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» و أنا الاحد الصمد لم ألد و لم اولد و لم یکن لی کفوا احد». ,

چون کافران او را فرزند گفتند تنزیه خود بخلق باز نگذاشت و گفت «سُبْحانَهُ» پاکی و بیعیبی او را، بل نه چنانست که ایشان میگویند. لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هر چه در آسمانها و زمین کس است و چیز همه ملک و ملک اوست، همه بنده و رهی اوست. ,

کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ مطیعون مقرّون، بالعبودیة داعون، همه او را پرستگارند و فرمانبردار، به بندگی وی مقرر، و او را خواننده و خواهنده. کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ هر چند که لفظ عامست اما بمعنی خاصّ است که مراد بآن عزیز است و مسیح و ملائکة و مؤمنان از اهل طاعت، و اگر بر عموم خلق نهی رواست، دوست و دشمن آشنا و بیگانه بآن معنی که سایه هر شخصی خدای را می‌سجود کند و ذلک فی قوله «یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ» یابس بقیامت باشد چنانک رب العزة گفت «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ» فقها این آیت بدلیل کردند که ملک و ولادت هر دو بهم جمع نشوند کسی که پدر را بخرد چون بخرید بروی آزاد گشت، از بهر آنک رب العالمین با ثبوت ملک نفی ولادت کرد از خود جل جلاله و هو ظاهر بیّن لمن تأمّله. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا... الآیة مفسران گفتند هر چه در قرآن یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آید خطاب اهل مدینه است، چنانک یا أَیُّهَا النَّاسُ خطاب اهل مکه است. و این نداء کرامت بمؤمنان مدینه آن گه پیوست که اسلام بالا گرفته بود و کار دین مستحکم شده، و هیچ امت را در هیچ کتاب باین نام کرامت باز نخواندند مگر این امت را، و بنی اسرائیل را در توریة بجای این ندا یا ایّها المساکین گفته‌اند. ,

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا میگوید ای شما که مؤمنان‌اید لا تَقُولُوا راعِنا رسول مرا مگویید راعنا و آن آن بود که مسلمانان عادت داشتند آن گه که در پیش مصطفی ع می‌شدند که میگفتند راعنا یا رسول اللَّه و باین آن میخواستند که نگاه کن در ما و بما نیوش. و جهودان می‌آمدند و همان میگفتند و در زبان ایشان این کلمه قدحی عظیم بود و سقطی بزرگ و قیل هو من الرّعونة فی لسانهم و قیل معناه اسمع لا سمعت جهودان چون این از مسلمانان شنیدند شاد شدند و با خود میگفتند اکنون وی را سبّ می‌گوییم بزبان خویش و ایشان نمیدانند. سعد معاذ رض زبان عبری دانست بر قصد و نیت ایشان افتاد گفت علیکم لعنة اللَّه و الذی نفسی بیده لئن سمعتها من رجل منکم لاضربنّ عنقه. فقالوا أ و لستم تقولونها؟ فنهی اللَّه المؤمنین عن ذلک، فقال تعالی لا تَقُولُوا راعِنا گفت شما که مؤمنانید این کلمه خویش مگویید، تا ایشان آن کلمه خویش به پشتی شما نگویند، و بجای آن گوئید انْظُرْنا یعنی که درمانگر جای دیگر ازین گشاده‌تر گفت وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ آن گاه در آن تأکید کرد بر مؤمنان و گفت وَ اسْمَعُوا بنیوشید و بپذیرید و چنین گوئید، و آن گه تهدید داد جهودان را و منافقان را که پشتی ایشان میدادند گفت: وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ ایشانراست عذابی خوار کننده او کننده، عذابی دردناک و سهمناک عذابی که هرگز بآخر نرسد و هر روز بیفزاید. ابن السماک گفت لو کان عذاب الآخرة مثل عذاب الدنیا کان ایسره و لکن یضرب الملک بالمقمعه راس المعذّب فلا یسکّن وجعها ابدا و یضربه الثانیة فلا یسکّن و جمع الاولی و لا الثانیة، و یضربها الثالثة فلا وجع الاولیین یسکّن و لا الثالثة فاوّل العذاب لا ینقطع و آخره لا ینفد. و در عهد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مردی همه شب همی گفت وا غوثاه من النّار! رسول ع بامداد او را گفت: لقد ابکیت البارحة اعین ملاء من الملائکة. ,

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لجبرئیل مالی اری میکائیل ضاحکا قال ما ضحک منذ خلق اللَّه النار ,

و عن محمد بن المنکدر قال لمّا خلقت النّار فزعت الملائکة فزعا شدیدا طارت له افئدتهم، فلم یزالوا کذلک حتی خلق آدم فرجعت الیهم افئدتهم و سکن عنهم الذی کانوا یجدون. ,

قول تعالی: وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ و سایه کردیم بر شما میغ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ فرو فرستادیم بر شما از میغ الْمَنَّ وَ السَّلْوی‌ ترنجبین و مرغ سلوی: کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ میخورید از پاکیها و خوشیها از آنچه شما را روزی کردیم بی رنج بردن و بی جستن وَ ما ظَلَمُونا و ستم نه بر ما کردند وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ لکن ستم بر خویشتن کردند. ,

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا و گفتیم ایشان را که در روید هذِهِ الْقَرْیَةَ درین شهر بیت المقدس فَکُلُوا مِنْها میخورید از آن حَیْثُ شِئْتُمْ هر جا که خواهید رَغَداً آسان و فراخ، وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً و چون در روید پشت خم داده در روید، وَ قُولُوا حِطَّةٌ و می‌گویید حطّه حطّه فرو نه از ما گناهان نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ تا بیامرزیم شما را گناهان شما وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ و ما نیکو کاران را به نیکویی بیفزائیم. ,

فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا بدل کردند آن ستمکاران آن سخن که ایشان را فرمودیم قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ بسخنی جز زانک ایشان را گفتند فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فرو فرستادیم بر ایشان که بر خود ستم کردند رِجْزاً مِنَ السَّماءِ عذابی از آسمان بِما کانُوا یَفْسُقُونَ بآنچه از فرمان بیرون شدند. ,

وَ إِذِ اسْتَسْقی‌ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ موسی آب خواست قوم خویش را در تیه فَقُلْنَا گفتیم او را اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ عصای خود بر سنک زن فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ پس از آن بیرون گشاد اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً دوازده چشمه، قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ مردمان همه میدانستند هر سبطی آبشخور ایشان کُلُوا وَ اشْرَبُوا ایشان را گفتند میخورید و می‌آشامید مِنْ رِزْقِ اللَّهِ از آنچه روزی داد اللَّه شما را بی رنج و بی جستن، وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ و بگزاف و تباهکاری و خود کامی در زمین مروید. ,

قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ایشان که بگرویدند و فرستاده را استوار گرفتند وَ الَّذِینَ هادُوا و ایشان که از راه بگشتند و جهود شدند وَ النَّصاری‌ و ترسایان که در عیسی غلوّ کردند وَ الصَّابِئِینَ و ایشان که زبور در دست دارند و میان دو دین سدیگر گزینند، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ هر که از همگان بخدای بگروید وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ و بروز رستاخیز وَ عَمِلَ صالِحاً و کار نیک کرد، فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ ایشانراست مزد ایشان عِنْدَ رَبِّهِمْ بنزدیک خداوند ایشان وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ و نیست بریشان بیمی فردا وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ و نه هرگز اندوهگن باشند ,

وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ و چون پیمان ستدیم از شما و عهد گرفتیم بر شما وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ و فرمودیم تا کوه طور بر سر شما باز داشتند، خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ و شما را گفتند بآواز از بالا گیرید این کتاب که شما را دادیم بقوت یقین و تصدیق و جدّ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ و یاد دارید آنچه در آن شما را وصیت کردند و فرمودند لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ تا مگر از عذاب و خشم خدا پرهیزیده آئید. ,

ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ پس از فرمان برگشتید، فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ اگر نه فضل خدا بودی بر شما و مهربانی او شما را لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ از زیانکاران و نومیدان بودید شما. ,

آثار رشیدالدین میبدی

18 اثر از ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی