قوله تعالی: یا بَنِی إِسْرائِیلَ ای فرزندان یعقوب اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ یاد کنید نواخت من که شما را نواختم و آن نیکویی که با شما کردم، وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی و باز آئید پیمان مرا أُوفِ بِعَهْدِکُمْ تا باز آئیم شما را به پیمان شما، وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ و از من بترسید. ,
وَ آمِنُوا و استوار گیرید بِما أَنْزَلْتُ بآنچه فرو فرستادم از کتاب و پیغام مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ استوار گیر و گواه آن کتاب را که با شماست، وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ و اول کافری مباشید بکتاب و فرستاده من، وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا و بفروختن نامه و سخنان من و پیغامهای من بهاء اندک مخرید و رشوت مستایند تا سخنان من پنهان کنید وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ و از خشم و عذاب من بپرهیزید ,
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ حق بباطل بیامیزید وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ و آنچه حق است و راست (از نبوت مصطفی) پنهان مکنید، وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ و شما دانید (که او رسول حق است). ,
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و نماز بپای دارید، وَ آتُوا الزَّکاةَ و زکاة بدهید، وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ و با نمازکنان نماز کنید. ,
قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ و گفتیم فریشتگان را اسْجُدُوا لِآدَمَ سجود کنید آدم را، فَسَجَدُوا سجود کردند فریشتگان إِلَّا إِبْلِیسَ مگر ابلیس «ابی» سر وازد وَ اسْتَکْبَرَ و برتری جست وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ و در علم خدا خود از کافران بود. ,
وَ قُلْنا یا آدَمُ و گفتیم ای آدم اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ با جفت خویش در بهشت بنشین، وَ کُلا مِنْها و میخورید از آن رَغَداً فراخ و بناز و خوش و آسان، حَیْثُ شِئْتُما هر جا که خواهید، وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و نزدیک این یک درخت مگردید، فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ که اگر از آن بخورید از ستمکاران باشید بر خویش. ,
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها پس بیوکند دیو ایشان را هر دو از بهشت و بگردانید از طاعت، فَأَخْرَجَهُما پس ایشان را بیرون آورد مِمَّا کانا فِیهِ از آنچه در آن بودند از شادی و ناز، وَ قُلْنَا اهْبِطُوا و گفتیم فرو روید بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ یکدیگر را دشمن و بر یکدیگر گماشته وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ و شما راست در زمین. مُسْتَقَرٌّ آرام گاهی، وَ مَتاعٌ بر خورداری جای، إِلی حِینٍ هر کس را تا مرک و خلق را تا رستاخیز. ,
فَتَلَقَّی آدَمُ فرا گرفت آدم «من ربه» از خداوند خویش کَلِماتٍ سخنانی، فَتابَ عَلَیْهِ توبه داد او را و باز پذیرفت و با خود آورد، إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ که اوست خداوند توبت پذیر عذر نیوش مهربان. ,
قوله تعالی: وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ اذ ابتداء سخن را و در گرفتن قصّه را گفت و در قرآن فراوانست ازین اذ و بقول بعضی علما آن را حکمی نیست. میگوید شما را رهانیدیم و پدران ایشان را رهانیده بود و سپاس بر فرزندان نهاد که حصول فرزندان ببقاء پدران بود. مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ آل فرعون گفت و فرعون در آن داخل یعنی شما را از فرعون و کسان وی برهانیدیم و کسان وی قبطیان بودند که فرعون را کار میساختند و بنی اسرائیل را سخره میگرفتند. فرعون بقوت ایشان بنی اسرائیل را میرنجانید و فرعون نامی است ملوک عمالقه را چنان که ملک روم را قیصر گویند و ملک پارس را کسری گویند همچنین ملک مصر را از عمالقه فرعون میگفتند. ,
و نام فرعون موسی، ولید بن مصعب بن ریان بن ثروان بود، کنیت وی ابو العباس قبطی، و اقداح عباسی که مقامران دارند بوی باز خوانند. اما فرعون ابراهیم که بروزگار خلیل بود او را نمرود بن کنعان میگفتند نام وی سنان بود و کنیت وی ابو مالک. ,
یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ میگوید شما را میرنجانیدند و عذاب بد میرسانیدند دربار بر نهادن و کار فرمودن و مزد بندادن. ابن اسحاق گفت هر فرقتی را ازیشان کاری پدید کرد قومی را بنا و عمارت، قومی را حراثت و زراعت، قومی چون بردگان در خدمت خود بداشت، و کسی که صنعتی ندانست و بشغلی مشغول نکرد جزیت بروی نهاد. گفتهاند تفسیر سُوءَ الْعَذابِ آنست که گفت یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ نود هزار کودکان ایشان بکشت، پسران خرد، و سبب آن بود که فرعون را بخواب نمودند که آتشی از جهت بیت المقدس در مصر افتادی و جمله قبطیان و خانههای ایشان را بسوختی، و بنی اسرائیل را نسوختی، فرعون جاودان و کاهنان را بر خواند و قصه بگفت. ایشان گفتند در بنی اسرائیل غلامی پدید آید که زوال ملک تو در دست وی بود. پس فرعون بفرمود تا پسران ایشان را میکشتند. یکی از جمله علماء گفت فرعون سخت نادان و احمق بود بآنچه فرمود از کشتن کودکان، از بهر آنک آنچه جاودان گفتند خواب یا راست بود یا دروغ اگر دروغ بود چرا قتل میکرد و خود میدانست که گفت ایشان دروغ است؟ و اگر راست بود در کشتن ایشان چه فایده بود؟ که ملک وی ناچار در زوال بود. ,
یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ کودکان را میکشت و پیران میرفتند، چند سال بر آمد بنی اسرائیل کم ماندند قبطیان با خود گفتند اگر ایشان را همچنین میکشیم ایشان برسند و هیچ نمانند، و خدمتکاری فرعون جمله بما باز افتد اتفاق کردند که از این پس یک سال بکشیم و یک سال نه، و در آن سال که نمیکشتند هارون را زادند برادر موسی صلع و دیگر سال که میکشتند موسی را زادند و رب العزة او را از دشمن نگه داشت و این قصه بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه. ,
قوله تعالی: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ از مردمان کس است که میگیرد مِنْ دُونِ اللَّهِ فرود از خدای أَنْداداً وی را هامتایان، یُحِبُّونَهُمْ میدوست دارند ایشان را. کَحُبِّ اللَّهِ چنانک اللَّه را میدوست باید داشت. وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان که ایمان آوردند أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ دوستر میدارند اللَّه را ازیشان بتان را، وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا وانگه که میبینند ایشان که بر خویشتن ستم کردند إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ آن گه که عذاب دوزخ بینند، أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً که قوت و توان اللَّه راست بهمگی، وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ و اللَّه سخت عذاب است و سخت گیر. ,
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا آن گه که بیزار شوند ایشان که پیشوایان و پیش روان بودند مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا ازیشان که پس روان و پی بران بودند وَ رَأَوُا الْعَذابَ و هر دو گروه عذاب بینند وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ و گسسته گردد میان ایشان همه پیوندها که بود. ,
وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا و ایشان گویند که پی بران و پس روان بودند لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً کاشک ما را باز گشتی بودی با جهان پیشین فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ تا ما ازیشان بیزاری کردیمی کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا چنانک ایشان از ما بیزاری کردند امروز، کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ چنانهن باز نماید اللَّه و ازیشان أَعْمالَهُمْ آنچه میکردند درین جهان حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ که همه حسرت گشت ور ایشان، وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ و ایشان از آتش جاوید بیرون آمدنی نهاند. ,
قوله تعالی: وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ... الآیة... ابو صالح روایت کرد از ابن عباس، که این آیت و سورة الاخلاص بیکبار فرو آمدند. ,
آن گه که مشرکان قریش از مصطفی درخواستند. تا خدای را عز و جل صفت کند و نسبت وی گوید. گفتند یا محمد انسب لنا ربک، فانزل اللَّه عز و جل سورة الاخلاص و هذه الآیة. ,
کافران را عجب آمد چون این شنیدند که ایشان سیصد و شصت بت در کعبه نهاده بودند و ایشان را معبودان خود ساخته، گفتند این سیصد و شصت معبود کار این یک شهر راست مینتوانند داشت، چگونه است اینک محمد میگوید که معبود همه جهان و جهانیان خود یکی است، پس گفتند نهمار دروغی که اینست! و شگفت کاری! رب العالمین جای دیگر جواب ایشان داد و گفت پیغامبر من این نه آیین نو است که تو آوردی یا خود تو گفتی که خدا یکی است، که پیغامبران گذشته همین گفتند، و باین آمدند و رفتند، و پیغام گزاردند، که معبود جهانیان یکی است یگانه و یکتا. و ذلک فی قوله تعالی وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ اهل تفسیر در اشتقاق اسم اله و در تفسیر آن وجوه فراوان گفتهاند، و ما از آن دو وجه اختیار کردهایم: یکی آنست که الآله من یوله الیه فی الحوائج، ای یفزع الیه فی النوائب. ,
آله آنست که بندگان و رهیکان نیازها بدو بردارند، و حاجتها از وی خواهند، و در بلاها و شدتها پشت با وی دهند و در وی گریزند، و اللَّه بفضل خود شغل همه کفایت کند و کار همه راست گذارد، و دعاء همه بنیوشد. قال بعضهم لو رجعت الیه فی اول الشدائد لا مدّک اللَّه بفنون الفوائد، لکنک رجعت الی اشکالک فزدت فی اشغالک اگر بنده هم از اول که وی را نکبت رسد بهمگی بوی باز گردد و داروی درد خویش از جای خود طلب کند، بمراد رسد و شفا یابد. لکن بامثال و اشکال خویش گراید، و از منبع عجز قوت طلبد، لا جرم در شغل خود بیفزاید، و دردش مضاعف شود. ,
قوله تعالی: إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ صفا و مروه از نشانهای ملت اللَّه است، فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ هر که قصد و آهنگ خانه کند أَوِ اعْتَمَرَ یا بزیارت خانه شود، فَلا جُناحَ عَلَیْهِ برو تنگی نیست، أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما که طواف کند میان آن هر دو، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً و هر که از طوع و خواست دل خویش کاری کند فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ اللَّه سپاس دارست و پاداش ده بکردار خلق، دانا ,
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ایشان که پنهان میدارند ما أَنْزَلْنا آنچه ما فرو فرستادیم مِنَ الْبَیِّناتِ از پیغامهای روشن و نشانهای پیدا وَ الْهُدی و راه نمونی، مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ پس آنک ما آن را پیدا کردیم مردمان را، فِی الْکِتابِ در نامه خویش أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ ایشان آنند که اللَّه لعنت میکند بریشان وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ و بایشان میرسد لعنت لعنت گران. ,
إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مگر اینان که توبت کردند، وَ أَصْلَحُوا و تباه کرده راست کردند، وَ بَیَّنُوا و پنهان کرده پیدا کردند، فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ ایشان آنند که ازیشان توبه پذیرم، وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ و منم خداوند توبه پذیر بخشاینده مهربان. ,
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که کافر شدند بخدای خویش وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ و بمردند و ایشان بر کفر خویش بودند، أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ ایشانند که بریشانست لعنت خدا وَ الْمَلائِکَةِ و لعنت فریشتگان وی وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ و لعنت راه راستان مردمان همه، خالِدِینَ فِیها جاویدان در آتش ایشانند لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ سبک نکنند ازیشان عذاب هرگز وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ و نه در ایشان نگرند. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ... یا حرف ندا است و ایّ منادی و ها تنبیه، میگوید: بیدار باشید ای مردمان! چیزی که خورید حلال خورید و پاک، و گرد خیانت و محرمات مگردید، تا از وساوس شیطان و هواجس نفس برهید، و گفت و کرد شما پاک شود، و دل روشن! مصطفی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: دل وی روشن گرداند، و چشمهای حکمت ازو بگشاید، و دوستی دنیا از دل وی ببرد، هر آفت کی در راه دینست و هر فتنه که خاست از دوستی دنیا خاست، حب الدنیا رأس کل خطیئة ,
و این دوستی دنیا از حرام خوردن پدید آید، پس هر که پرهیزگار شود و در محرّمات بر خود ببندد این دوستی دنیا از دل وی بکاهد، و گفتار و کردار وی پاک شود، و دعاء وی باجابت مقرون گردد. ,
مصطفی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: بسیار کس است که غذا و طعام و جامه وی که بکار دارد حرامست و در آن احتیاط نکند، آن گه دست برداشته و دعا میکند، این چنین دعا کی مستجاب بود؟ ,
و یکی از بزرگان طریقت گفت: گفتار پاک که بخداوند پاک رسد آنست کی از حلق پاک برآید، و حلق پاک آنست که جز غذاء پاک بخود راه ندهد، و غذاء پاک آنست که در حال اکتساب یا ذکر و یادداشت حق در آن فرو نگذارد، و فراموش نکند، و شکر ولی نعمت بحکم فرمان در آن بجای آرد. ,
قوله تعالی: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ... مصطفی گفت در تفسیر این آیت یقول اللَّه عز و جل اذکرونی یا معشر العباد بطاعتی اذکرکم بمغفرتی اللَّه میگوید عزّ جلاله رهیکان من: مرا طاعت دار باشید و بندگی کنید تا شما را بیامرزم. از اینجا گفت مصطفی ص هر که خدای را عز و جل طاعت دارد و بندگی کند، و فرمانهای وی را پیش شود، از جمله ذاکرانست، اگر چه نماز نوافل و روزه تطوع و تلاوت قرآن کمتر کند. و هر که نافرمان شود و طاعت ندارد از جمله فراموش کارانست، اگر چه نماز بسیار کند و روزه دارد و قرآن خواند، پس حقیقت ذکر طاعت داریست و حسن کردار، نه آراستن سخن و مجرد گفتار. مفسران در تفسیر این آیت همین معنی گفتهاند در لفظهای مختلف، باتفاق معانی فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ مرا یاد دارید و یاد کنید بآزادی کردن نیکو و پرستش پاک، تا یاد کنم شما را بپاداش نیکو، و افزونی نعمت. مرا یاد کنید در سرای محنت بزبان فاقت، از سر ذلّت، بصدق و ارادت، بر بساط مجاهدت، تا من شما را یاد کنم در سرای قربت، بزبان عنایت از سر رعایت، بصدق هدایت، بر بساط مکاشفت، مرا یاد کنید بر بساط خدمت، در ایام غربت، در مشاهده منت، بر ترک عادت، میان شرم و حرمت، تا من شما را یاد کنم بر بساط زلفت، در ایام مشاهدت، میان انبساط و رؤیت، فاذکرونی بالطاعات اذکرکم بالمعافات، فاذکرونی بالموافقات اذکرکم بالکرامات، فاذکرونی بالدعاء اذکرکم بالعطاء، فاذکرونی فی النعمة و الرخاء اذکرکم فی الشدة و البلاء، فاذکرونی بقطع العلائق اذکرکم بنعت الحقائق، فاذکرونی من حیث انتم، اذکرکم من حیث انا، و لذکر اللَّه اکبر. قال الاصمعی رأیت اعرابیا بالموقف یقول الهی! عجت الیک الاصوات بضروب اللغات، یسئلونک الحاجات، و حاجتی الیک ان تذکرنی عند البلاء اذا نسینی اهل الدنیا. و قال سفیان بن عیینه بلغنا ان اللَّه سبحانه قال اعطیت عبادی مالوا عطیت جبرئیل و میکائیل کنت قد اجزلت لهما، قلت اذکرونی اذکرکم، و قلت لموسی قل للظلمة لا تذکرونی، فانی اذکر من ذکرنی، و ان ذکری ایاهم ان العنهم بموسی وحی آمد که ای موسی ظالمان را گوی تا مرا یاد نکنند که اگر ایشان مرا یاد کنند من ایشان را بطرد و لعنت یاد کنم، چنان که چون مؤمنان مرا یاد کنند من ایشان را برحمت و مغفرت یاد کنم. سدی ازینجا گفت در تفسیر آیت لیس من عبدی ذکر اللَّه الّا ذکره لا یذکره مؤمن الّا ذکره بالرحمة و لا یذکره کافر الا ذکره بعذاب. و رسول خدای را پرسیدند که از کارها چه فاضلتر و از کردارها چه نیکوتر؟ گفت آنک بمیری و زبانت تر باشد بذکر خدای عز و جل، آن گه گفت خبر کنم شما را که بهترین اعمال شما و پذیرفته و پسندیده ترین آن بنزدیک خداوند شما، و آنچه بهتر است از زر و سیم بصدقه دادن، و از جهاد کردن با دشمنان دین چیست؟ گفتند آن چیست یا رسول اللَّه؟ گفت ذکر خدای عزّ و جل و از ذکرها هیچ چیز نیست فاضلتر از قرآن خواندن، خاصه در نماز چنانک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «قراءة القرآن فی الصّلاة افضل من القراءة بغیر الصلاة و قراءة القرآن بغیر الصّلاة افضل من الذکر و الذکر افضل من الصدقة و الصدقة افضل من الصیام و الصیام جنّة من النّار، و لا قول الا بعمل، و لا قول و لا عمل الا بنیّة، و لا قول و لا عمل و لا نیة، الّا باصابة السّنّة. ,
ثم قال تعالی: وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ بشکر نعمت فرمود و از کفران نهی کرد، و هر چند که از روی ظاهر هر دو یکسانست امّا از روی معنی در جمع میان این دو کلمه فایدنی نیکوست، و آن آنست که تا کسی را و هم نیفتد که شکر نعمت بمقتضی امر مطلق یک بار بیش نیست، بل که هر ساعتی و هر لحظتی شکر منعم واجب است، که اگر شکر نکنی کفران باشد و این منهی است که میگوید وَ لا تَکْفُرُونِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا.... الآیة... میگوید ای گرویدگان: اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ یاری جویید بر رستن از آتش، و رسیدن به پیروزی بدو چیز بشکیبایی و بنماز که در نماز شفا است و در شکیبایی فرج، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: الصّبر مفتاح الفرج، و فی الصّلاة شفاء» ,
و گفتهاند در معنی آیت (استعینوا بالصبر علی الصلوات) یاری جویید بر تمحیص گناهان خویش، و کفارت آن بصبر کردن در اداء فرائض و خاصه در نماز، که آن باری گران است و کاری عظیم، چنانک رب العزة گفت وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ مصطفی ع معاذ جبل را گفت آن گه که از وی سؤال کرد حدّثنی بعمل یدخلنی الجنة و لا اسألک عن شیء غیره ,
فقال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بخ بخ! لقد سألت عن عظیم و انه لیسیر علی من اراد اللَّه بالخیر، ثم قال «تؤمن باللَّه و الیوم الآخر و تقیم الصلاة و تعبد اللَّه وحده لا تشرک به شیئا ,
قوله تعالی: کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً الآیة... از روی اشارت بر ذوق جوانمردان طریقت این آیت رمزی دیگر دارد، و معنی دیگر، میگوید پادشاه عالم دارنده جهان، و دانای نهان، اول که خلق را بیافرید در غشاوه ستر خلقیت آفرید، ابتدا که نهاد چنین نهاد، ظلمات صفات خلقیت محفوف گشت، برین خلقت همه در پرده عما یک گروه بودند، همه در ظلمت غیبت مجتمع، همه در اسر نهاد خود مانده، این چنان است که آن جوانمرد گفت: ,
2 در خرابات نهاد خود بر آسودست خلق، غمزه برهم زن یکی تا خلق را بر هم زنی!
پس بریدی از آن عالم بینهایت بمختصری ایشان آمد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از آن برید این خبر داد که «خلق اللَّه الخلق فی ظلمة فألقی علیهم من نوره، فمن اصابه من ذلک النور اهتدی، و من اخطاه ضلّ» چون این رسول از بینهایتی بمختصری ایشان رو نهاد، همه در آگاهی آمدند، اسیر ارادت، مقهور مشیت، جریح حکمت، گوش بر جدّ و بخت خویش نهاده: که تا چون آید؟ و بریشان چه حکم راند؟ آن گه دست تقدیر ایشان را بدو صنف کرد: نیکبختان و بدبختان، نیکبختان را گفت «هؤلاء للجنة و لا ابالی!» و بد بدبختان را گفت: «هؤلاء للنار و لا ابالی» یعنی از ملامت کنندگان باک نیست، و رسد ما را هر چه کنیم! و در آن پشیمانی نیست! لختی اهل سعادت بی هیچ موافقت، لختی اهل شقاوت بی هیچ مخالفت. هؤلاء للجنة و لا ابالی بجفائهم! و هؤلاء للنار و لا ابالی بوفائهم! نه باین وفا ما را سودست! نه بآن جفا ما را زیان، هر که ایمان آورد خود را سود کرد من همانم که بودم، بی نظیر و بینیاز! هر که کفر آورد خود را زیان کرد، من همانم که بودم بی شریک و بی انباز! «یا عبادی!، لو انّ اولکم و آخرکم، و نسکم و جنّکم، و حیّکم و میتکم، کانوا علی اتقی قلب رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا، یا عبادی! لو انّ اولکم و آخرکم و انسکم و جنّکم و حیکم و میتکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا.» و از لطیفها که باین آیت تعلق دارد: یکی آنست که مثل خلق عالم که در نهاد آدم مجتمع بودند کافر و مؤمن و صدیق و زندیق، همچون مثل بازرگانی است که مشک دارد، و آن مشک که دارد از بیم راه زن در میان انجدان تعبیه کند، مشک بوی انجدان بخود کشد، و انجدان نیز بوی مشک بخود کشد، چون بازرگان بمقصد رسد و ایمن شود بساطی فرو کند، مشک و انجدان بر آن نهد باد بر آن جهد، هر دو به بوی اصلی خویش باز شوند و عاریتی دست بدارند. همچنین در نهاد آدم، رایحه مؤمن به کافر رسید، و رایحه کافر بمؤمن رسید. و آن حسنات که در دنیا از کافر در وجود آید همه از آن رائحه مؤمن است که بوی رسید، و آن سیئات و معاصی که در دنیا از مؤمن بیاید، آن از رائحه کفر کافر است، فردا در قیامت بساط عدل بگسترانند، و باد عنایت فرو گشایند، حسنات کافر با مؤمن شود و سیئات مؤمن با کافر شود، حکم اولی و قضاء ازلی در رسد، عاریت واستاند، اصل فا اصل دهد، پاک با پاک شود، و خبیث با خبیث، لیمیز اللَّه الخبیث من الطیب! أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ الآیة... این چنانست که گویند: ,
4 نتوان گفتن حدیث خوبان آسان آسان آسان حدیث ایشان نتوان
قوله تعالی: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ... الآیة... اینست یاد دوست مهربان، آسایش دل و غذاء جان، یادی که گوی است و انسش چوگان، مرکب او شوق و مهر او میدان، گل او سوز و معرفت او بوستان، یادی که حق در آن پیدا، بحقیقت حق پیوسته از بشریت جدا، یادی که درخت توحید را آبشخورست دوستی حق مر آن را میوه و برست. اینست که رب العالمین گفت لا یزال العبد یذکرنی و اذکره حتی عشقنی و عشقته. این نه آن یاد زبان است که تو دانی، که آن در درون جانست. ,
بو یزید روزگاری بر آمد که ذکر زبان کمتر کردی، چون او را از آن پرسیدند. ,
گفت عجب دارم ازین یاد زبان، عجبتر ازین کو بیگانه است، بیگانه چکند در میان، که یاد اوست خود در میان جان. ,
4 در قصه عشق تو بسی مشکلهاست من با تو بهم میان ما منزلهاست