قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 36
1. قوله تعالی: وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ اشارت بقهر خداوند است و بیگانگان، چنانک دوستان را نوازنده است بیگانگان را گیرنده است، و چنانک نواخت وی بنواخت دیگران نماند، گرفتن وی نیز بگرفتن دیگران نماند. و اللَّه اشدّ بأسا و اشد تنکیلا اللَّه سختگیرتر از همه گیرندگانست، فرو برنده جبارانست، دادخواه ستمکارانست، شکننده کامهای بندگانست، نه از کسی به بیم، نه کرد وی بر وی تاوانست، که کردگار جهانیانست و هست کننده ایشانست. معاشر المسلمین از بطش وی هراس گیرید و ایمن منشینید! که اگر ایشان را مسخ ظاهر عقوبت بودست این امت را مسخ باطن عقوبت است! و رب العالمین چون بریشان خشم گرفت رنگ ایشان از آنجا که صورت است بگردانید، اگر برین امت خشم گیرد و العیاذ باللّه رنگ اینان از روی سیرت بگرداند، اگر ایشان را بجرم خویش روی سیاه گردانید اینان را بجرم خویش دل سیاه کند. کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ و کسی را که امروز وی دل وی از خود بگرداند بیم است که فردا چون در گور شود روی وی از قبله بگرداند، فردا روسیاه باشد. ابو اسحاق فزاری گفت مردی پیش ما بسیار آمدی و یک نیمه روی وی پوشیده بود. گفتم چرا پوشیده؟ گفت اگر امان دهی بگویم. گفتم ترا امانست. فقال: کنت نباشا فدفنت امرأة فذهبت فنبشتها حتی ضربت بیدی الی اللّفافة فمددت و جعلت تمدّ هی ایضا. فقلت أ تراها تغلبنی. فجثوت علی رکبتی فمددت فرفعت یدها فلطمتنی فاذا کشف عن وجهه فاذا اثر خمس اصابع فی وجهه، قال ثم رددت علیها لفافتها و ازارها، ثم رددت اللبن و جعلت علی نفسی ان لا انبش ما عشت. قال ابو اسحاق فکتبت الی الاوزاعی بذلک فکتب الیّ ویحک سله عمّن مات من اهل التوحید و کان یوجّه الی القبلة أ حوّل وجهه ام ترک وجهه الی القبلة. فسألته عن ذلک فقال اکثر ذلک حوّل وجهه عن القبلة قال فکتبت الی الاوزاعی بذلک فکتب الی إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ثلاثة مرات. اما من حوّل وجهه عن القبلة فانه مات علی غیر السنة، وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً این قصه گاو بنی اسرائیل و ذکر صفات وی درین آیات از لطائف حکمت و جواهر عزت قرآن است، و قرآن خود بحر محیط است ای بسا لؤلؤ شاهوار و درّ شب افروز که در قعر این بحر است اما کسی باید که هر چه رب العزة در صفت گاو بنی اسرائیل گفت از روی اشارت در صفات خود بیند، و بآن مقام رسد تا غواصی این بحر را بشاید. و آن عجائب الذخائر و درر الغیب او را بخود راه دهد، و جمله آن صفات درین سه آیت مبیّن کرد یکی لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ دیگر صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها سدیگر لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ اول لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ میگوید نه پیروی فرو ریخته نه نوزادی نارسیده، یعنی که قدم این جوانمردان در دایره طریقت آن گه مستقیم شود که سکر شباب و شره جوانی ایشان را حجاب نکند و ضعف پیری معطل ندارد، نه بینی که مصطفی آن گه وحی بوی پیوست که نه بحال صبی قریب عهد بود و نه روزگار وی بارذل العمر رسیده بود. اگر تمامتر از این حالی بودی وحی به سید در آن حال پیوستی، هر ارادت که با سکر شباب قرین شود همیشه از راهزنان به بیم بود و کم افتد جوانی نو ارادت که از راهزنان ایمن شود و اگر افتد در مملکت عزیز باشد مصطفی از اینجا گفت که «عجب ربکم من شاب لیس له صبوة»
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 37
1. قوله تعالی: وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً و شما آنید که یکی را بکشتید، فَادَّارَأْتُمْ فِیها و در آن کشته پیکار در گرفتید، وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ و اللَّه بیرون آرنده است و آشکارا کننده ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ آنچه شما پنهان میدارید که کشنده وی کیست.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 38
1. قوله تعالی: وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیها هر چند که این آیت در نظم قرآن بآخر قصه گفت اما در معنی اول قصه است که تا آن شخص کشته نشد قصه گاو نرفت. و معنی تدارؤ تدافع است، چنانک قصه در میان قومی افتد این سخن آن باز میدهد و آن سخن این رد میکند. وَ إِذْ قَتَلْتُمْ میگوید شما یکی را بکشتید. یعنی عامیل و در آن کشته خصومت در گرفتید و از خلق پنهان میداشتید و خدای عز و جل آن سرّ آشکارا کرد و کشنده پیدا، تا امروز در میان خلق رسوا شد و فردا بعذاب آخرت گرفتار شود.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 39
1. قوله تعالی: وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً قتل نفس از دو گونه است یکی از روی صورت و یکی از روی معنی، او که از روی صورت خود را کشد بعذابی رسد که عذاب از آن صعبتر نیست و ذلک فی
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 40
1. قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ نمیدانند ایشان أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ که اللَّه میداند ما یُسِرُّونَ آنچه نهان میدارند وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷) و آنچه آشکارا میکنند.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 41
1. قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ این خطاب اگر خواهی منافقان را نه و اگر خواهی جهودان را، اگر منافقان را نهی معنی آنست که این منافقان که با مصطفی ع و با مؤمنان سخن دیگر میگویند و در دل دیگر دارند نمیدانند که اللَّه سر و آشکارای ایشان میداند. آن اندیشه که در دل دارند و بزبان جز زان میگویند یا آن سخن که با یکدیگر میگویند در خلوت پنهان از مسلمانان، اللَّه میداند اگر خواهد پیغامبر خود را و مؤمنان را از سرّ ایشان خبر کند، حدیث وهب بن عمیر ازین باب است با صفوان بن امیه در حجره نشسته بود. وهب گفت «لو لا عیالی و دین علیّ لا حببت أن اکون انا الّذی اقتل محمدا لنفسی» اگر نه عیال بودی و دینی که بر منست من قصد قتل محمد کردمی و شغل وی شما را کفایت کردمی. صفوان. گفت این کار را چه حیلت سازی و چون بر دست گیری؟
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 42
1. قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ کلام خداوندیست معبود موحدان، پاسخ کننده خوانندگان، عالم بحال بندگان، داننده آشکار و نهان، باز خواننده بر گشتگان. یکی را بعبارت صریح باز خواند و پروردگاری خود بروی عرضه کند گوید وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ، یکی را باشارت عزیز خود بخواند و روی دل وی از اغیار بخود گرداند، و خداوندی و پادشاهی خود بروی عرضه کند و گوید: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ عارفان را اشارتی کفایت باشد، چون رب العالمین گفت من سرها دانم و بر نهانیها مطّلعم ایشان سرّ خویش از غبار اغیار بیفشاندند هیچ پراکندگی در دل خود راه ندادند، و چون گفت من آشکارا دانم، ایشان در معاملت ظاهر با خلق خدای صدق بجای آوردند، از اینجاست که اهل اشارت گفتهاند: یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ امر بالمراقبة بین العبد و بین الحق وَ ما یُعْلِنُونَ امر بالصّدق فی المعاملة و المحاسبة مع الخلق. و در بعضی کتب خدا است ان لم تعلموا این اراکم فالخلل فی ایمانکم، و ان علمتم انی أراکم فلم جعلتمونی اهون الناظرین الیکم؟ و نظیر این آیت آنست که رب العزة گفت: یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ اللَّه نگریستن چشمها بخیانت میداند، و آنچه در دلها پنهان دارند میداند، و خیانت چشم نگرندگان بتفاوت است از آنک روندگان بتفاوتاند. خیانت چشم متعبدان آنست که در شب تاریک چون وقت مناجات حق باشد در خواب شوند تا انس خلوت بریشان فوت شود.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 43
1. قوله تعالی: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ و پیمان ستدیم از شما لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ کی خونهای هام دینان خویش نریزید وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ و هام دینان خویش را از خان و مان بیرون نکنید: ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ آن گه اقرار دادید بپیمان وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ و شما گواهی میدهید.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 44
1. قوله تعالی: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ مفسران گفتند که رب العالمین جل جلاله بنی اسرائیل را بچهار چیز فرمود در توریة و عهد و پیمان گرفت و ریشان که این چهار چیز بجای آرند و خلاف نکنند: یکی قتل ناکردن، دیگر مردمان را از خان و مان خویش بظلم آواره نکردن، سدیگر با یکدیگر به بیداد گری هام پشت نبودن، چهارم اسیران بنی اسرائیل را اگر مرد باشند و گر زن باز خریدن و آزاد کردن. پس ایشان چهار خصلت یکی بجای آوردند و سه بگذاشتند. رب العالمین ایشان را ملامت کرد گفت: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ این کلمه دو معنی دارد: یکی آنست که خون هام دینان خویش مریزید، چنانک جای دیگر گفت و لا تقتلوا انفسکم یعنی اهل دینکم، معنی دیگر آنست که خون خود مریزید، یعنی کسی را مکشید که شما را بقصاص باز کشند پس خون خود بکردار خود ریخته باشید وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ و برهان دینان خویش ظلم مکنید تا ایشان را از خان و مان بیفکنید. ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ یعنی اقررتم انّ العهد حق فقبلتم، پس آنکه اقرار دادید که آن عهد حق است و قبول کردید. و گفتهاند که آن قوم که عهد و میثاق با ایشان رفت فرمان بجای آوردند پس فرزندان ایشان نافرمانی کردند و پیمان بشکستند و رب العالمین گفت: وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ و شما که فرزندان ایشانید دانستهاید از کتاب و گواهی میدهید که پدران شما عهد قبول کردند و بدان اقرار دادند. فرق میان شهادت و اقرار آنست که شهادت اقراری باشد که با آن اقرار علم و اثبات و یقین بود، و اقرار آن بود که با آن علم و یقین نبود، ازینجاست که منافقان گفتند که «نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» رب العالمین ایشان را دروغ زن خواند برای آنکه علم و یقین که شرط شهادت است با آن نبود و اگر بجای نشهد نقرّ گفتند ایشان را دروغ زن نکردی پس آنکه خبر داد از نقض عهد فرزندان و گفت: ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ یعنی یا هؤلاء فاستغنی عن حرف النداء لدلالة الکلام علیه، پس شما که فرزندانید پیمان بشکستید و هام دینان خود را بکشتید و به پشتی یکدیگر بر مظلومان زور کردید، و گروهی را از خان و مان خویش آواره گردانیدید.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 45
1. قوله تعالی: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ الآیة سیاق این آیت تهدید ظالمانست و تخویف ناپاکان که بر مسلمانان ستم کنند، و در خون و مال ایشان سعی کنند، و بدست و زبان خود ایشان را برنجانند تا از خان و مان بیفتند، نقدی در مسلمانی ایشان خلل است که مصطفی ع گفت: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده»
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 46
1. قوله تعالی: وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ و چون بایشان آمد نامه مِنْ عِنْدِ اللَّهِ از نزدیک خداوند مُصَدِّقٌ استوار گیر و گواه لِما مَعَهُمْ توریة را که با ایشانست وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ و ایشان جهودان از پیش ما یَسْتَفْتِحُونَ می نصرت خواستند برسول خدا عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا بر دشمنان خویش که کافران بودند فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا چون بایشان آمد آنچه شناختند کَفَرُوا بِهِ بوی کافر شدند فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ پس اکنون لعنت خدا بر کافران.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 47
1. قوله تعالی: وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ کتاب اینجا قرآن است میگوید چون کتاب ما قرآن با محمد بایشان آمد، کتابی که موافق توریة و انجیل است، از آن روی که در بیان اصول دین خداوند همه یکساناند و موافق یکدیگر. و الیه الاشارة بقوله عز و جل شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً الآیة و گفتهاند مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ معنی آنست که قرآن راست دارنده و استوار گیرنده توریة است که در توریة بیان نعت محمد و تحقیق نبوت و رسالت وی بود و قرآن بر وفق آن آمد، پس آن را مصدّق باشد و گواه راست.
برای مشاهده کامل کلیک کنید