1 سر کردمت ای نگار چون تو سر من گه گه به سخن چرب کنی بی روغن
2 وین نیست عجب ای صنم پسته دهن گر پسته دهن بود همه چرب سخن
1 اندر ریشم همه خسک پاک برید گوریش خسک گفت مرا هر که بدید
2 این محنت بین که بر من از حبس رسید کز ریش همه شبم خسک باید چید
1 بر روی دو زلفین بتابم زد دوست ز آن زلف به عنبر و گلابم زد دوست
2 بر آتش افروخته آبم زد دوست بشتافت و بوسه با شتابم زد دوست
1 یک بوسه زدم بر لب و بر چشم دگر گفت این چه فراق آوری حیلت گر
2 گفتم به همه حال بیاید خوشتر چون شد به هم آمیخته بادام و شکر
1 از بند رحم ببند مهد افتادم پس برد به زندان ادب استادم
2 اکنون شه شرق بند و زندان دادم گویی ز برای بند و زندان زادم
1 خورشید رخ تو تافت بر سایه عمر آمد به کفم گمشده پیرایه عمر
2 ای اول وصلت آخرین مایه عمر در جستن سود وصل شد مایه عمر
1 گیتی و فلک به کشتن من یارند زان بر من روز و شب همی غم بارند
2 نشگفت گرم ز دست می نگذارند در معرکه دست تو مبارز دارند
1 بر عارض نو مشک همی افزاید وآن روی چو ماه تو همی آراید
2 گر مشک ز عارض تو زاید شاید تو آهویی و مشک ز آهو زاید
1 رویم ز غمت گونه خال تو گرفت چشمم همه صورت جمال تو گرفت
2 اینجا چو مرا غم وصال تو گرفت ای دوست مرا دست خیال تو گرفت
1 گردون شرف و جاه در انگشت تو دید کآن خاتم ناگاه در انگشت تو دید
2 صد مشتری و ماه در انگشت تو دید کانگشتری شاه در انگشت تو دید