1 در نعمت و مال اگر زبر دستی نیست شکر ایزد را که رای را پستی نیست
2 دلبسته آز نیست گر هستی نیست زر مست کند چه باشد از مستی نیست
1 چشم ابرست و اشک ازو ژاله شدست یک روزه غم انده صد ساله شدست
2 در نای مرا دوزخ به خون لاله شدست چون نای همه نفس مرا ناله شدست
1 دوشم همه شب چنگ چو شمشیر بخست آرام مرا چو ناخن شیر بخست
2 تن را پس و پیش و زبر و زیر بخست تا این تن خایه و سر . . . بخست
1 بر جان منت جان رهی فرمانست فرمان تو مرا جان مرا درمانست
2 جز تو هر کس که باشدم یکسانست جانست و تویی بتا تویی و جانست
1 ای آنکه مرا قبله وثاق تو بسست محراب من ابروی به طاق تو بسست
2 سرمایه عمرم اتفاق تو بسست در حبس مرا رنج فراق تو بسست
1 وصلش شادیست وز پسش زود غم است آزرده ز من شادی و خشنود غم است
2 ای آفت دل ز آتش دل دود غم است مایه است هوای تو بر او سود غم است
1 آویخته در هوای جان آویزت بی رنگ شدم ز عشق رنگ آمیزت
2 خون شد جگرم ز غمزه خونریزت تا خود چکند فراق شورانگیزت
1 رویم ز غمت گونه خال تو گرفت چشمم همه صورت جمال تو گرفت
2 اینجا چو مرا غم وصال تو گرفت ای دوست مرا دست خیال تو گرفت
1 ای شاه ز بزم تو جهان را خبرست در بزم تو امشب آفتاب دگرست
2 وین آتش کاسمان ازو در خطرست چون بنگرم از هیبت تو یک شررست
1 گر نور فلک چو طبع ما گردد راست در مدح تو از طبع سخن نتوان خواست
2 هر بیت که در مدح تو خواهم آراست در خورد تو نیست بلکه در طاقت ماست